anaemic

/əˈniːmɪk//əˈniːmɪk/

کم خون، زردچهره

جمله های نمونه

1. Both actors gave fairly anaemic performances.
[ترجمه گوگل]هر دو بازیگر بازی های نسبتا کم خونی ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو بازیگر نقش نسبتا ضعیفی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is an asthmatic who was also anaemic.
[ترجمه گوگل]او یک مبتلا به آسم است که کم خونی هم داشت
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به تنگ نفس بود که کم خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She looks anaemic in my opinion.
[ترجمه گوگل]به نظر من کم خون به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر من زرد متمایل به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is commonly asymptomatic in anaemic patients.
[ترجمه گوگل]در بیماران کم خون معمولاً بدون علامت است
[ترجمه ترگمان]این بیماری عموما در بیماران کم خون asymptomatic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By comparison the seemingly safe approach is anaemic and superficial - it does not really engage pupils.
[ترجمه گوگل]در مقایسه، رویکرد به ظاهر ایمن، کم خون و سطحی است - واقعاً مردمک ها را درگیر نمی کند
[ترجمه ترگمان]با مقایسه رویکرد ظاهرا سالم کم خون و سطحی است - آن واقعا دانش آموزان را درگیر نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On yesterday's anaemic display they didn't deserve to as Collegians dominated throughout and scored five tries.
[ترجمه گوگل]در نمایش کم خون دیروز، آنها لیاقت نداشتند، زیرا کالژی ها در تمام طول بازی مسلط بودند و پنج تلاش به ثمر رساندند
[ترجمه ترگمان]در روز گذشته، آثار کم خونی ناشی از کم خونی، لایق آن نبودند که collegians در سراسر کشور نفوذ داشته باشند و پنج گل زده را به ثمر رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The anaemic begin to glow, while the normally healthy become intolerable.
[ترجمه گوگل]افراد کم خون شروع به درخشش می کنند، در حالی که افراد عادی غیرقابل تحمل می شوند
[ترجمه ترگمان]کم خون شروع به درخشیدن می کند، در حالی که حالت عادی سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Within minutes it's proved the baby is anaemic.
[ترجمه گوگل]در عرض چند دقیقه ثابت شد که کودک کم خون است
[ترجمه ترگمان]در عرض چند دقیقه معلوم شد که بچه کم خونی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One third of the population is clinically anaemic and 80% of children under 5 years of age suffer from malnutrition.
[ترجمه گوگل]یک سوم جمعیت از نظر بالینی کم خون هستند و 80 درصد کودکان زیر 5 سال از سوء تغذیه رنج می برند
[ترجمه ترگمان]یک سوم از مردم از لحاظ بالینی کم خونی دارند و ۸۰ درصد از کودکان زیر ۵ سال از سو تغذیه رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many forecasters are expecting an anaemic recovery in the second half.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیش بینی ها انتظار بهبودی کم خونی در نیمه دوم را دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پیش بینی کننده گان انتظار دارند که در نیمه دوم یک بهبود کم خون وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If uremia, exsanguine sex is anaemic, have a fever, when much sweat, dehydrate and large dose hormone are treated, all can bring about water, electrolyte the balance is disorder.
[ترجمه گوگل]اگر اورمی، جنس اکسانگوین کم خون باشد، تب داشته باشید، وقتی تعریق زیاد، کم آبی و هورمون با دوز زیاد درمان شود، همه می توانند باعث آب شوند، تعادل الکترولیت ها اختلال است
[ترجمه ترگمان]اگر uremia، جنس exsanguine کم خون باشد، تب داشته باشد، وقتی که مقدار زیادی عرق، بی آب و خون و هورمون دوزهای زیادی درمان می شود، همه می توانند آب بیاورند، الکترولیت اختلال ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What does anaemic, low blood pressure need to notice?
[ترجمه گوگل]فشار خون کم خون و کم خون باید به چه نکاتی توجه کند؟
[ترجمه ترگمان]کم خونی، فشار خون کم به چه چیزی نیاز دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To the body: at asthma, anaemic, burn, dermatitis, dyspeptic, the effect such as insomnia.
[ترجمه گوگل]برای بدن: در آسم، کم خونی، سوختگی، درماتیت، سوء هاضمه، اثری مانند بی خوابی
[ترجمه ترگمان]برای بدن: در آسم، کم خونی، سوختگی، درماتیت، سوهاضمه، اثر مانند بی خوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Liver of second of anaemic meeting accentuation?
[ترجمه گوگل]جگر دوم از کم خونی جلسه تاکید؟
[ترجمه ترگمان]از نظر گرفتگی رگه ای از زرد چهره، تجدید نظر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lacking red blood cells, lacking blood (medicine); suffering from anemia
someone who is anaemic is suffering from anaemia.

پیشنهاد کاربران

مبتلا به بیماری کم خونی
پریده رنگ
ازرمق افتاده، بی رمق، ضعیف

بپرس