anachronistic

/əˌnækrəˈnɪstɪk//əˌnækrəˈnɪstɪk/

معنی: بیمورد، نا بهنگام
معانی دیگر: anachronous anachronic : نابهنگام، بیمورد ازنظر تاری  وقوع

جمله های نمونه

1. His painting style was seen as outdated and anachronistic.
[ترجمه گوگل]سبک نقاشی او منسوخ و نابهنگام دیده می شد
[ترجمه ترگمان]سبک نقاشی او منسوخ و بی مورد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The costumes were anachronistic for a Victorian play.
[ترجمه گوگل]لباس‌ها برای یک نمایشنامه ویکتوریایی نابهنگام بودند
[ترجمه ترگمان]لباس ها برای یک نمایش دوره ویکتوریا فرسوده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many of its practices seem anachronistic.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شیوه های آن نابهنگام به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از practices به نظر نابهنگام می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She wears anachronistic styles as though they were the latest fashion, with no hint of nostalgia.
[ترجمه گوگل]او سبک‌های نابهنگام را می‌پوشد که انگار آخرین مد هستند، بدون هیچ اشاره‌ای به نوستالژی
[ترجمه ترگمان]او به سبک anachronistic فرسوده شده بود، انگار آخرین مد بود، بدون هیچ نشانه ای از دلتنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Against Western armies they were becoming distinctly anachronistic.
[ترجمه گوگل]در برابر ارتش های غربی، آنها به طور مشخصی نابهنگام می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از خارج به خارج از موعد خارج می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their style was seen as outdated, anachronistic, full of superficial trickery.
[ترجمه گوگل]سبک آنها منسوخ، نابهنگام، پر از حیله های سطحی دیده می شد
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی آن ها منسوخ و بی مورد و پر از حیله های سطحی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is probably anachronistic to imagine that Offa intended to create a single southern Anglo-Saxon kingdom under one ruler.
[ترجمه گوگل]تصور اینکه اوفا قصد داشت یک پادشاهی منفرد آنگلوساکسون جنوبی را زیر نظر یک فرمانروا ایجاد کند، احتمالاً نابهنگام است
[ترجمه ترگمان]احتمالا این تصور به ذهن خطور می کند که offa قصد دارد یک پادشاهی متحد Anglo را تحت یک خط کش ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Opponents of wigs thought they were anachronistic, as well as uncomfortable and expensive.
[ترجمه گوگل]مخالفان کلاه گیس فکر می‌کردند که کلاه گیس‌ها نابهنگام، و همچنین ناراحت‌کننده و گران هستند
[ترجمه ترگمان]مخالفان کلاه گیس دار فکر می کردند که آن ها نابهنگام و گران و گران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To this end, we must reform. anachronistic rules against the use of riot control agents.
[ترجمه گوگل]برای این منظور باید اصلاح کنیم قوانین نابهنگام علیه استفاده از عوامل کنترل شورش
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به این هدف، ما باید اصلاح کنیم قوانین نابهنگام در برابر استفاده از عوامل کنترل شورش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Islamic law is as anachronistic as Hammurabi's code - yet it IS applicable and applied in many countries.
[ترجمه گوگل]قوانین اسلامی به اندازه قانون حمورابی نابهنگام است - اما در بسیاری از کشورها قابل اجرا و اعمال است
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها، قوانین اسلامی به اندازه قانون Hammurabi بی مورد دانسته و قابل اجرا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is anachronistic, given how different the world looks today and it is not working.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه جهان امروز چقدر متفاوت به نظر می رسد و کار نمی کند، این نابهنگام است
[ترجمه ترگمان]این نابهنگام است، با توجه به این که جهان امروز چقدر متفاوت به نظر می رسد و کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those days are becoming as anachronistic as the sokaiya.
[ترجمه گوگل]آن روزها به اندازه سوکایا نابهنگام می شوند
[ترجمه ترگمان]این روزها به اندازه خانواده sokaiya بی مورد و بی مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet one still finds anachronistic and peculiar accounts of "Gnosticism" by Eric Voegelin and his followers that routinely claim "gnosis" as the origin of modern totalitarianism.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز هم روایت‌های نابهنگام و عجیبی از «گنوسیزم» توسط اریک ووگلین و پیروانش پیدا می‌شود که به طور معمول ادعا می‌کنند «گنوسیس» منشأ توتالیتاریسم مدرن است
[ترجمه ترگمان]با این حال هنوز یکی از روایت های خاص و خاص \"gnosticism\" توسط اریک Voegelin و پیروانش وجود دارد که به طور معمول ادعا می کنند که \"gnosis\" را منشا استبداد مدرن می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Of course, some passages are obscure or anachronistic. But many of the sayings attributed to Confucius breathe a remarkably fresh secular humanism.
[ترجمه گوگل]البته برخی از قسمت ها مبهم یا نابهنگام هستند اما بسیاری از جملاتی که به کنفوسیوس نسبت داده می شود، از یک انسان گرایی سکولار تازه نفس می کشند
[ترجمه ترگمان]البته برخی قسمت ها مبهم یا بی مورد هستند اما بسیاری از گفته های کنفوسیوس یک انسان گرایی سکولار کاملا جدید را تنفس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. English public schools are anachronistic.
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی انگلیسی نابهنگام هستند
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی انگلیسی نابهنگام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمورد (صفت)
anachronistic, anachronous

نا بهنگام (صفت)
malapropos, unseasonable, inopportune, untimely, anachronistic, anachronous, premature, immature, precocious, ill-timed

انگلیسی به انگلیسی

• obsolete, out of date; not properly dated, not assigned to the correct time period (of a person, object or event)
something that is anachronistic is out of date or old-fashioned.
you can describe something as anachronistic when it is wrong because it could not have happened or existed in the historical period stated.

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم chron
📌 این ریشه، معادل "Time" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Time" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 chronology: The study of historical time or the sequential order of events
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 chronological: Arranged in the order of time
🔘 chronic: Persisting for a long time
🔘 chronicle: A record of events in time order
🔘 chronicler: Someone who records events in time order
🔘 anachronism: Something placed outside its proper time period
🔘 synchronize: To make things happen at the same time
🔘 synchronous: Happening at the same time
🔘 synchrony: The state of occurring at the same time
🔘 chronometer: A precise instrument for measuring time
🔘 chronograph: A stopwatch or timer used to measure time
🔘 chronobiology: The study of biological rhythms over time
🔘 chronotherapy: Medical treatment scheduled according to time cycles
🔘 chronon: A hypothetical quantum unit of time in physics
🔘 chronoscope: A device for measuring very small time intervals
🔘 chronometric: Related to the measurement of time
🔘 isochronal: Occurring at equal time intervals
🔘 diachronic: Studying phenomena across different points in time
🔘 geochronology: The science of dating Earth's geological history over time
🔘 chronogram: A phrase in which certain letters indicate a date in time

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم ana
📌 این ریشه، معادل "back" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "back" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 anathema: something that is strongly disliked or hated, often with a sense of being "back" or cursed
🔘 anachronism: something placed in a time period where it does not belong, "back" in history
🔘 analogous: something similar to another, making a comparison or a “back” reference
🔘 analyze: to examine carefully, looking “back” at parts of something to understand it
🔘 anachronistic: out of place in time, "back" in an earlier period
🔘 analogize: to make an analogy, drawing comparisons or “back” references
🔘 analogy: a comparison showing similarities, often looking “back” to find connections
🔘 analysis: the process of breaking something into parts to better understand it, often by reviewing “back” at its components
🔘 analytic: relating to the use of logical reasoning or analysis, involving a “back” approach
🔘 anathematize: to curse or declare something to be evil, often in a way that sends it "back" from acceptance
🔘 anatomical: relating to the structure or “back” composition of the body
🔘 anatomize: to dissect or study something in detail, breaking it “back” into parts
🔘 anatomy: the study of the structure of living organisms, examining its "back" components

Referring to something that is no longer relevant or appropriate in the present time. Anachronistic is often used to describe traditions or practices that are seen as being from a different era.
چیزی که دیگر مرتبط یا مناسب برای زمان حال نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف سنت ها یا اعمالی استفاده می شود که به نظر می رسد مربوط به دوران متفاوتی هستند.
منسوخ
مثال؛
The use of typewriters in this office is so anachronistic.
In a discussion about fashion, someone might comment, “Wearing a pocket watch seems so anachronistic in this day and age. ”
A person might criticize a political policy by saying, “It’s anachronistic to continue using outdated methods in this modern world. ”

منسوخ
مثلا : anachronistic rules
قوانین منسوخ شده
بیمورد و نابهنگام ( از نظر تاریخ وقوع )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anachronism
✅️ صفت ( adjective ) : anachronistic
✅️ قید ( adverb ) : anachronistically
آناکرونیک مقابل کرونیک. زمان بندى نادرست. مثلا یکی از دلایل اصلی در اختلاف نظرها درباره تعابیر آثار افلاطون اینه که بطور آناکرونیکی هر کسی بر اساس زمان خود طی بیست و چهار سده اظهار نظر می کند.
قدیمی ، کهنه
متحجر
نوگریز، نازمانمند، زمانپریش، نامعاصر
نااین زمان، کهنه نگری
ناگهانی
ناهمگون با زمانه

دِمده
زمان پریشانه، بیرون از زمان، کهنه، قدیمی، از مد افتاده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس