anachronism

/əˈnækrəˌnɪzəm//əˈnækrənɪzəm/

معنی: نابهنگامی، بی موردی
معانی دیگر: (تاریخ نویسی و ذکر تاریخ رویدادها) دادن تاریخ عوضی، انتساب رویداد به زمانی قبل از زمان واقعی، نابهنجاری تاریخی، نابهنگام، غیرتاریخی، درتاری  نویسی اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و ظهور اشخاص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: anachronistic (adj.), anachronistically (adv.)
(1) تعریف: the representation of something as existing or happening at a time when that thing did not exist or happen, or a similar presentation done in error.

- A clock in a play about ancient Rome is an anachronism.
[ترجمه علیرضا] وجود ساعت در نمایشنامه ای که وقایعش در روم باستان رخ می دهد یک نابهنگامی تاریخی است.
|
[ترجمه گوگل] یک ساعت در یک نمایشنامه درباره روم باستان یک نابهنگاری است
[ترجمه ترگمان] یک ساعت در نمایشنامه ای درباره روم باستان، تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that is or appears to be out of its appropriate time period.

- People in industrial countries tend to think of travel by horse as an anachronism.
[ترجمه گوگل] مردم در کشورهای صنعتی تمایل دارند سفر با اسب را یک امر نابهنگام تصور کنند
[ترجمه ترگمان] مردم در کشورهای صنعتی تمایل دارند به سفر به وسیله اسب به عنوان یک خطای تاریخی فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. showing rustam with a gun is an anachronism
نشان دادن رستم با هفت تیر یک جابجایی در تاریخ است.

2. The monarchy is something of an anachronism these days.
[ترجمه گوگل]این روزها سلطنت چیزی شبیه به یک نابهنگاری است
[ترجمه ترگمان]سلطنت استبدادی است که این روزها خلاف تاریخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be an anachronism to talk of Queen Victoria watching television.
[ترجمه گوگل]صحبت از تماشای تلویزیون ملکه ویکتوریا یک نابهنگاری خواهد بود
[ترجمه ترگمان]درباره ملکه ویکتوریا که تماشای تلویزیون را تماشا می کرد، هیچ تناسبی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For some people, marriage is an anachronism from the days when women needed to be protected.
[ترجمه گوگل]برای برخی افراد، ازدواج یک امر نابهنگام از روزهایی است که زنان نیاز به محافظت داشتند
[ترجمه ترگمان]برای برخی افراد، ازدواج از روزهایی پیش است که زن ها باید از آن محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The last paragraph contains an anachronism. The Holy Office no longer existed at that time.
[ترجمه گوگل]پاراگراف آخر حاوی یک نابهنگاری است دفتر مقدس دیگر در آن زمان وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]بند آخر حاوی یک خطای تاریخی است در آن زمان دفتر مقدس دیگر وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Modern dress is an anachronism in productions of Shakespeare's plays.
[ترجمه گوگل]لباس مدرن نوعی نابهنگام در نمایشنامه های شکسپیر است
[ترجمه ترگمان]لباس مدرن در آثار نمایشنامه های شکسپیر anachronism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The monarchy is seen by some as an anachronism in present - day society.
[ترجمه گوگل]در جامعه امروزی، برخی سلطنت را یک نابهنگاری می دانند
[ترجمه ترگمان]نظام سلطنتی توسط برخی به عنوان یک دوره تاریخی در جامعه امروزی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Isn't the school just an anachronism?
[ترجمه گوگل]آیا مدرسه فقط یک نابهنگاری نیست؟
[ترجمه ترگمان]این مدرسه فقط یک anachronism نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their form of mutual ownership has become an anachronism.
[ترجمه گوگل]شکل مالکیت متقابل آنها به یک نابهنگام تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]شکل آن ها از مالکیت دو طرفه به یک خلاف تاریخی مبدل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The law on mining is simply an anachronism in this day and age.
[ترجمه گوگل]قانون ماینینگ در عصر حاضر به سادگی یک نابهنگاری است
[ترجمه ترگمان]قانون معدن به سادگی در این روز و عصر در تضاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there is no nagging sense of anachronism.
[ترجمه گوگل]اما هیچ حس آزاردهنده ای از نابهنگاری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اما در مورد anachronism هیچ احساس nagging وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rather than accusing him of anachronism, academic critics tended to concentrate their fire on internal contradictions or flawed assumptions in his policy.
[ترجمه گوگل]منتقدان دانشگاهی به جای متهم کردن او به نابهنگاری، تمایل داشتند آتش خود را بر تناقضات داخلی یا فرضیات ناقص در سیاست او متمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]به جای متهم کردن وی به اشتباه، منتقدان دانشگاهی تمایل به متمرکز کردن آتش خود بر روی تناقضات داخلی و یا فرض های ناقص در سیاست خود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kinton was a ridiculous, out-dated anachronism, perhaps, but no more of an anachronism than Mabel herself.
[ترجمه گوگل]کینتون یک آناکرونیسم مضحک و قدیمی بود، شاید، اما نه بیشتر از خود میبل
[ترجمه ترگمان]Kinton مسخره بود - با anachronism تاریخی، شاید، اما نه بیشتر از خود میبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hostel was named Rameses Villa; a charming anachronism.
[ترجمه گوگل]خوابگاه Rameses Villa نام داشت یک آناکرونیسم جذاب
[ترجمه ترگمان]این مسافرخانه به نام Rameses ویلا نامگذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Also, it is considered by many as an anachronism, mere prelude to a party on the river for Hooray Henrys.
[ترجمه گوگل]همچنین، توسط بسیاری به عنوان یک نابهنگاری، صرفاً مقدمه ای برای یک مهمانی در رودخانه برای هورای هنریس در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین به عنوان مقدمه ای برای مهمانی بر روی رودخانه \"هورا Henrys\" در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابهنگامی (اسم)
impertinence, anachronism, prematurity

بی موردی (اسم)
anachronism, triviality

انگلیسی به انگلیسی

• assigning of a person or event to the wrong time period; something that is obsolete or out of date
an anachronism is something that you think is old-fashioned and no longer useful or significant.
anachronism is the representation of something in a book, film, or play, in a historical period in which it could not have existed.

پیشنهاد کاربران

طرز فکر قدیمی، old attitude
نا بهنجاری
بی محل، نابهنگام
زمان سوزی، اشتباه زمانی
مثال: The use of a typewriter in today's digital age is considered an anachronism.
استفاده از ماشین تحریر در عصر دیجیتال امروزی به عنوان یک اشتباه زمانی در نظر گرفته می شود.
لانگمن دیکشنری : خطای تاریخی
مثلا ما اگه بگیم ناپلئون بناپارت ، داریوش هخامنشی رو دیده یک خطای تاریخی است زیرا ما میدونیم ناپلئون و داریوش هخامنشی در دوره های متفاوتی پا به جهان گشودند
برخلاف ترتیب زمانی - برخلاف توالی زمانی
تحریف تاریخی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anachronism
✅️ صفت ( adjective ) : anachronistic
✅️ قید ( adverb ) : anachronistically
سقم تاریخی
زمان سیمه گی
اشتباه تاریخی
anachronism
دِمودِگی
anachronistic: old - fashioned
دِمودِه، قدیمی
chronological
به ترتیب زمانی
1. خطای تاریخی، سهو تاریخی؛ نابهنگامی، زمان پریشی؛
2. چیز نابهنگام، چیز نابجا، چیز کهنه؛ آدم عوضی

زمان پریشی
اشتباه در ترتیب زمانی
سفیر تاریخی
سفیر قرون وسطی
مسافر تاریخ
محاسبه ی زمانی/تاریخیِ غلط/اشتباه
تاریخ نابهنجاری
تاریخ نابهنگامی ، نابهنگامی تاریخی
زمان بیگانگی ، بیگانگی با زمان
زمان نابهنجاری ، نابهنجاری زمانی
زمان پریشی ، زمان پریشانی ، پریشانی زمانی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس