amputee

/ˌæmpjəˈtiː//ˌæmpjuˈtiː/

(جراحی) کسی که عضوی از بدنش قطع شده است، ادمی که دست یا پا و یا عضو دیگرش قطع شده باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who has lost all or part of a limb or digit as a result of accident or surgery.

جمله های نمونه

1. Also patron of amputees, basketweavers, gravediggers, and hermits; he is invoked against eczema.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی افراد قطع عضو، سبد بافان، گورکنان و زاهدان او علیه اگزما مورد استناد قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین حامی قطع عضو، basketweavers، قبرکن ها، و hermits؛ او علیه اگزما و اگزما برای eczema استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This has denied amputees such as Moi one of their only sources of income.
[ترجمه گوگل]این امر باعث شده است که افراد قطع عضو مانند موی یکی از تنها منابع درآمد آنها نباشد
[ترجمه ترگمان]این موضوع، قطع عضو، مانند موی یکی از تنها منابع درآمد آن ها را تکذیب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the Scouts approached the amputee, he was attempting to rock the weight of the cauldron.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیشاهنگان به فرد قطع عضو نزدیک می شدند، او سعی می کرد وزن دیگ را تکان دهد
[ترجمه ترگمان]همان طور که the به ران amputee نزدیک می شدند، سعی می کرد وزن دیگ را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rickels, as do many amputees, wears a harness on his shoulders and back.
[ترجمه گوگل]ریکلز، مانند بسیاری از افراد قطع عضو، بند را بر روی شانه ها و پشت خود می بندد
[ترجمه ترگمان]Rickels، مانند بسیاری از amputees، یک یراق بر دوش و پشتش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dynamic loads at joint of amputee are fundamental for rehabilitation of knee injury and prosthesis design.
[ترجمه گوگل]بارهای دینامیکی در مفصل فرد قطع عضو برای توانبخشی آسیب زانو و طراحی پروتز اساسی است
[ترجمه ترگمان]باره ای دینامیک در اتصال قطع عضو برای بازسازی جراحت زانو و دست مصنوعی اساسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Three American amputee war veterans have climbed to the top of Mount Kilimanjaro in Tanzania.
[ترجمه گوگل]سه کهنه سرباز آمریکایی قطع عضو جنگ به بالای کوه کلیمانجارو در تانزانیا صعود کردند
[ترجمه ترگمان]سه سرباز قدیمی قطع عضو آمریکایی به قله کلیمانجارو در تانزانیا صعود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Du Toit became the first female amputee to compete in the Olympics.
[ترجمه گوگل]Du Toit اولین زن قطع عضو شد که در المپیک شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]دوتویت اولین زن ورزش کار زن بود که در المپیک شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Next was a deformed man - an amputee - and after him, a dog.
[ترجمه گوگل]بعد یک مرد ناقص الخلقه - یک قطع عضو - و بعد از او یک سگ بود
[ترجمه ترگمان]نفر بعد مرد ناقص deformed بود - یک ران amputee - و بعد از او، یک سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nobody wants an amputee.
[ترجمه گوگل]هیچکس قطع عضو نمیخواهد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس به قطع عضو احتیاج نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tiny, wood and straw stilt hut, it stands close to the ground to allow easy access for amputees.
[ترجمه گوگل]کلبه ای کوچک چوبی و حصیری، نزدیک به زمین قرار دارد تا امکان دسترسی آسان برای افراد قطع عضو فراهم شود
[ترجمه ترگمان]یک کلبه کوچک، چوبی و پر کاه، به زمین نزدیک می شود تا به راحتی به amputees دسترسی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not to mention wasted opportunity for the thousands of amputees better deserving of such an opportunity.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند فرصت تلف شده برای هزاران فرد قطع عضو که سزاوار چنین فرصتی هستند
[ترجمه ترگمان]این فرصت را برای هزاران نفر که شایسته چنین فرصتی است به دست نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The main problem in Chechnya today is how to find artificial limbs for amputees.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی امروز در چچن این است که چگونه می توان اندام مصنوعی برای افراد قطع عضو پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی در چچن امروز نحوه یافتن اعضای مصنوعی برای amputees است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the 2002 Commonwealth Games she became the first amputee to swim in the finals of a major able-bodied competition when she made the final of the 800m freestyle.
[ترجمه گوگل]در بازی‌های مشترک المنافع سال 2002، هنگامی که به فینال 800 متر آزاد راه یافت، اولین فرد قطع عضوی شد که در فینال یک رقابت بزرگ توانا شنا کرد
[ترجمه ترگمان]در بازی های مشترک المنافع ۲۰۰۲ او اولین فرد معلول شد که در مسابقات نهایی یک رقابت بزرگ با توانایی بالا شنا کرد او در مسابقه نهایی ۸۰۰ متر آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am paralyzed here ! I am a fucking amputee!
[ترجمه گوگل]من اینجا فلج شدم! من یک قطع عضو لعنتی هستم!
[ترجمه ترگمان]من اینجا فلج شدم! من یه amputee کیری - م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] مقطوع العضو

انگلیسی به انگلیسی

• one who has had a limb or body part surgically removed
an amputee is someone who has had a limb removed surgically.

پیشنهاد کاربران

قطع عضو
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : amputate
اسم ( noun ) : amputation / amputee
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
بریده اندام ؛ مقطوعةالاعضاء. اندام بریده : حمل و ثور و اسد و حوت بریده اندام اند. ( التفهیم ص 319 ) . و رجوع به اندام بریده در همین ترکیبات شود.
اندام بریده ؛ مقطوع العضو. ( اصطلاحی در نجوم ) . ( از فهرست لغات و اصطلاحات التفهیم ص قلج ) : برجهای اندام بریده کدامند. ( التفهیم ص 319 ) . و رجوع به بریده اندام در همین ترکیبات شود.
معلول
A person who has had an arm or a leg removed by surgery
مقطوع العضو
کسی که دست یا پا و یا عضوی از بدنش قطع شده باشد

بپرس