amputation

/ˌæmpjəˈteɪʃn̩//ˌæmpjuˈteɪʃn̩/

معنی: قطع عضوی از بدن
معانی دیگر: قطع عضوی از بدن

جمله های نمونه

1.
وابری،وابرش،قطع (عضو)

2. He lived only hours after the amputation.
[ترجمه گوگل]او تنها چند ساعت پس از قطع عضو زنده ماند
[ترجمه ترگمان] اون فقط ساعت ها بعد از قطع عضو زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Amputation of the limb is really a last resort.
[ترجمه گوگل]قطع عضو واقعا آخرین راه حل است
[ترجمه ترگمان]دست دادن عضو واقعا آخرین راه حل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet despite remedial chemotherapy and amputation the syndrome continued.
[ترجمه گوگل]با این حال، علیرغم شیمی درمانی و قطع عضو، سندرم ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]با این وجود، علی رغم شیمی درمانی و قطع عضو، سندرم ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, one could not suffer amputation for shoplifting.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، نمی توان برای دزدی از مغازه قطع عضو شد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، فرد نمی تواند به خاطر بلندکردن اجناس از فروشگاه رنج ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Findings on urography include encasement or amputation of calyces and diffuse enlargement of kidney.
[ترجمه گوگل]یافته‌های اوروگرافی شامل انسداد یا قطع کالیس‌ها و بزرگی منتشر کلیه است
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق شامل افزایش یا قطع اتصال calyces و گسترش diffuse کلیه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The effect of fenofibrate on amputation risk was independent of dyslipidemia and glycemic control.
[ترجمه گوگل]اثر فنوفیبرات بر خطر قطع عضو مستقل از دیس لیپیدمی و کنترل قند خون بود
[ترجمه ترگمان]تاثیر of بر روی خطر قطع عضو، مستقل از dyslipidemia و glycemic glycemic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Custom-engineered metal implants -- called intraosseous transcutaneous amputation prosthetics (ITAPs) -- are fastened directly to Oscar's little ankle bones, inside his fuzzy little legs.
[ترجمه گوگل]ایمپلنت‌های فلزی مهندسی شده سفارشی - به نام پروتزهای آمپوتیشن داخل استخوانی (ITAP) - مستقیماً به استخوان‌های کوچک قوزک پای اسکار، در داخل پاهای کوچک مبهم او بسته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]ایمپلانت های فلزی مهندسی شده سفارشی - به نام intraosseous transcutaneous (ITAPs)- - مستقیما به استخوان های قوزک پای کوچک اسکار در درون پاهای کوچک فازی خود چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High Quality and high reliability suitable for various amputation level.
[ترجمه گوگل]کیفیت بالا و قابلیت اطمینان بالا مناسب برای سطوح مختلف قطع عضو
[ترجمه ترگمان]کیفیت بالا و قابلیت اطمینان بالا برای سطوح مختلف قطع عضو مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Amputation is indicated for those with extremities cancer and systemic amyloid degeneration.
[ترجمه گوگل]قطع عضو برای کسانی که سرطان اندام و دژنراسیون سیستمیک آمیلوئید دارند اندیکاسیون دارد
[ترجمه ترگمان]Amputation برای افراد مبتلا به سرطان سینه و amyloid سیستمیک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In ancient India, adultery was punished by amputation of the nose.
[ترجمه گوگل]در هند باستان، زنا با قطع بینی مجازات می شد
[ترجمه ترگمان]در هند باستان، زنای محصنه با قطع کردن بینی مجازات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. S., died Monday from complications brought about by diabetes, the disease that forced the amputation of Larivee's legs.
[ترجمه گوگل]اس, روز دوشنبه به دلیل عوارض ناشی از دیابت، بیماری که باعث قطع پاهای لاریوی شد، درگذشت
[ترجمه ترگمان]این بیماری در روز دوشنبه از عوارض ناشی از دیابت، بیماری که منجر به قطع پاهای Larivee شد، جان سپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods Treatment with medicine were inefficacy, 15 patients of spontaneous senile were taken amputation.
[ترجمه گوگل]روش‌ها درمان با دارو بی‌اثر بود، 15 بیمار سالمند خود به خود قطع شدند
[ترجمه ترگمان]روش های درمان با دارو inefficacy، ۱۵ نفر از بیماران دوران خود به خودی را قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods: A total of 17 cases of phantom limb pain after amputation were treated with neurotropin. The visual analogue scales(VAS) were measured before and after the treatment.
[ترجمه گوگل]روش کار: در مجموع 17 مورد درد اندام فانتوم پس از قطع عضو با نوروتروپین درمان شدند مقیاس های آنالوگ دیداری (VAS) قبل و بعد از درمان اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: در مجموع ۱۷ مورد درد عضو فانتوم بعد از قطع عضو با neurotropin است مقیاس های آنالوگ بصری (VAS)قبل و بعد از درمان اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Nott knew he needed to perform a forequarter amputation, requiring removal of the collar bone and shoulder blade.
[ترجمه گوگل]آقای نات می‌دانست که باید قطع عضو ربع جلویی را انجام دهد، که باید استخوان طوق و تیغه شانه را برداشت
[ترجمه ترگمان]آقای نات می دانست که باید قطع عضو را انجام دهد و مستلزم حذف استخوان ترقوه و تیغه شانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع عضوی از بدن (اسم)
ablation, amputation

تخصصی

[بهداشت] قطع عضو

انگلیسی به انگلیسی

• cutting off; surgical removal

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : amputate
اسم ( noun ) : amputation / amputee
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
complete or partial severing of a limb
amputation ( آمار )
واژه مصوب: کنارنهی
تعریف: کنار گذاشتن مشاهده های ناکامل در داده های حاصل از آمارگیری

بپرس