معنی: دوزیستان، ذوحیاتمعانی دیگر: (جانورشناسی) دوزیست (جانداران رده ی amphibia که خونسرد و مهره داراند مانند: قورباغه و سمندر)، حیوان دوزیست (ذوحیاتین)، گیاه دوزیست، (هواپیما و غیره) آب خاکی، قادر به نشستن در آب و خشکی، (تانک و زره پوش و غیره) آب خاک رو، آب خاکی، قادر به حرکت در آب و خشکی
• (1)تعریف: any cold-blooded vertebrate, such as a frog or salamander, that has aquatic gill-breathing larvae and terrestrial lung-breathing adults.
- Some amphibians bear a superficial resemblance to reptiles such as lizards and snakes.
[ترجمه گوگل] برخی از دوزیستان شباهت ظاهری به خزندگانی مانند مارمولک ها و مارها دارند [ترجمه ترگمان] بعضی از جانوران شبیه به خزندگان و مارها هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a vehicle that is capable of operating on both land and water.
صفت ( adjective )
• (1)تعریف: belonging or pertaining to the class of cold-blooded vertebrates that have aquatic larvae and terrestrial adults.
• (2)تعریف: capable of operating on both land and water.
جمله های نمونه
1. Both the toad and frog are amphibian.
[ترجمه گوگل]وزغ و قورباغه هر دو دوزیست هستند [ترجمه ترگمان]هر دو وزغ و وزغ amphibian [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In consequence, amphibian fossils become very scarce indeed in later geological periods and there are long gaps in their fossil history.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، فسیل های دوزیستان در دوره های بعدی زمین شناسی بسیار کمیاب می شوند و شکاف های طولانی در تاریخ فسیلی آنها وجود دارد [ترجمه ترگمان]در نتیجه، fossils amphibian در واقع در دوره های زمین شناسی بعدی بسیار کمیاب شده اند و فاصله های طولانی در تاریخچه فسیلی آن ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But no amphibian can truthfully be described as nimble and for hunting they have to rely on something other than agility their tongue.
[ترجمه گوگل]اما هیچ دوزیستی را نمی توان به درستی به عنوان زیرک توصیف کرد و برای شکار آنها باید به چیزی غیر از چابکی زبان خود تکیه کنند [ترجمه ترگمان]اما هیچ amphibian نمی تواند صادقانه به عنوان چابک توصیف شود و برای شکار باید به چیزی غیر از چابکی زبان آن ها تکیه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If you are to suffer from amphibian poisoning, it is you who must do the biting.
[ترجمه گوگل]اگر قرار است از مسمومیت دوزیستان رنج ببرید، این شما هستید که باید گاز گرفتن را انجام دهید [ترجمه ترگمان]اگر از آن زهر amphibian رنج بکشی، این تویی که باید آن گاز را گاز بگیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There is only one notable exception to this amphibian rule and that is the extraordinary sharp-ribbed newt.
[ترجمه گوگل]تنها یک استثنا قابل توجه برای این قانون دوزیستان وجود دارد و آن نیوت تیز خارق العاده است [ترجمه ترگمان]تنها یک استثنا قابل توجه برای این rule amphibian وجود دارد و این یک سمندر sharp فوق العاده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It has long been known that amphibian skin contains strong chemicals.
[ترجمه گوگل]مدتهاست که مشخص شده است که پوست دوزیستان حاوی مواد شیمیایی قوی است [ترجمه ترگمان]مدت زیادی است که مشخص شده است که پوست amphibian حاوی مواد شیمیایی قوی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Void Lord is a large amphibian alien.
[ترجمه گوگل]Void Lord یک بیگانه بزرگ دوزیستان است [ترجمه ترگمان] لرد \"Void\" یه بیگانه large [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is being actively pursued by amphibian specialists, for example.
[ترجمه گوگل]برای مثال، به طور فعال توسط متخصصان دوزیستان دنبال می شود [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، آن به طور فعال توسط متخصصان amphibian مورد تعقیب قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Despite numerous surveys, the amphibian has not been recorded in its rain forest habitat since 198
[ترجمه گوگل]علیرغم بررسی های متعدد، این دوزیست از سال 198 تاکنون در زیستگاه جنگل های بارانی خود ثبت نشده است [ترجمه ترگمان]با وجود بررسی های متعدد، این amphibian در زیستگاه rain از ۱۹۸ همچنان ثبت نگردیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The sealed bottom is for setting making for amphibian.
[ترجمه گوگل]ته مهر و موم شده برای ایجاد تنظیم برای دوزیستان است [ترجمه ترگمان]قسمت مهر شده برای ایجاد making برای amphibian است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Most toads do not have teeth amphibian, the frog.
[ترجمه فاطمه] بیشتر وزغ ها دندان دوزیستان قورباغه را ندارند
|
[ترجمه گوگل]بیشتر وزغ ها دندان دوزیستان یعنی قورباغه ندارند [ترجمه ترگمان]بیشتر وزغ ها، دندان ها را ندارند، قورباغه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Adopting the sliding bodywork in the Amphibian Vehicle is good for sailing in high seed.
[ترجمه گوگل]استفاده از بدنه کشویی در وسیله نقلیه دوزیستان برای قایقرانی در ارتفاعات خوب است [ترجمه ترگمان]استفاده از the های لغزشی در وسیله نقلیه amphibian برای قایقرانی در دانه بالا خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The axolotl is an amphibian – one of a group of animals that spend their lives both on land and in water.
[ترجمه گوگل]آکسولوتل یک دوزیست است - یکی از گروهی از حیوانات که زندگی خود را هم در خشکی و هم در آب می گذرانند [ترجمه ترگمان]The یک amphibian است - یکی از گروهی از حیوانات که جانشان را در خشکی و هم در آب می گذرانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. No one has suggested an amphibian, a bird, or any type of invertebrate.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوزیست، پرنده یا هر نوع بی مهره ای را پیشنهاد نکرده است [ترجمه ترگمان]هیچ کس یک amphibian، یک پرنده یا هر نوع of را پیشنهاد نکرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دوزیستان (اسم)
amphibian
ذوحیات (اسم)
amphibian, batrachian
تخصصی
[عمران و معماری] وسیله نقلیه آبی-خاکی
انگلیسی به انگلیسی
• able to live both on land and water (of animals); able to operate both on land and water (of vehicles, aircraft or troops) cold-blooded vertebrate animal able to live both on land and water an amphibian is an animal such as a frog that can live both on land and in water.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ Frogs and toads are examples of amphibians. In a conversation about adaptability, someone might mention, “Amphibian species have evolved to survive in various environments. ” A person describing someone who easily adjusts to new situations might say, “She’s like an amphibian, always able to navigate different social circles. ” ... [مشاهده متن کامل]
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : amphi/bi/an ✅ تلفظ واژه: am - FIB - e - an ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: دوزیست: موجود قادر به زندگی هم در خشکی و هم در آب ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : -
[زیست شناسی] دوزیست: موجود قادر به زندگی هم در خشکی و هم در آب