amount to


1- بالغ شدن (بر)، سرزدن (به)، رسیدن به 2- به مثابه (چیزی) بودن، برابر بودن با

جمله های نمونه

1. The total sales of the company didn't amount to more than a few million dollars.
[ترجمه گوگل]مجموع فروش این شرکت بیش از چند میلیون دلار نبود
[ترجمه ترگمان]کل فروش این شرکت بیش از چند میلیون دلار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The spokesman stressed that the measures did not amount to an overall ban.
[ترجمه پیمان] سخنگو تاکید کرد که این تدابیر به منزله ی ممنوعیت کلی نیست
|
[ترجمه گوگل]این سخنگو تاکید کرد که این اقدامات به معنای ممنوعیت کلی نیست
[ترجمه ترگمان]این سخنگو تاکید کرد که این تدابیر به طور کلی تحریم نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Radical remarks like this amount to heresy for most members of the Republican party.
[ترجمه گوگل]اظهارات رادیکال مانند این برای اکثر اعضای حزب جمهوری خواه بدعت است
[ترجمه ترگمان]اظهارات رادیکال مانند این مقدار به بدعتگذاری اکثر اعضای حزب جمهوری خواه دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, your ambiguous words amount to a refusal.
[ترجمه گوگل]در واقع سخنان مبهم شما به منزله امتناع است
[ترجمه ترگمان]در واقع کلمات مبهم شما به یک امتناع بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With her intelligence,she should amount to something when she grows up.
[ترجمه محمد مهرجویان] با هوشی که داره وقتی بزرگ بشه یه چیزی میشه.
|
[ترجمه گوگل]با هوشی که دارد، وقتی بزرگ شد باید به چیزی برسد
[ترجمه ترگمان]با هوشی که داره، وقتی بزرگ بشه باید به یه چیزی احتیاج داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They came to a compromise over the exact amount to be paid.
[ترجمه گوگل]آنها بر سر مبلغ دقیقی که باید پرداخت شود به مصالحه رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد مقدار دقیقی که باید پرداخت شود به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such aids amount to economic aggression.
[ترجمه گوگل]این گونه کمک ها تهاجم اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]این کمک ها به تجاوز اقتصادی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I guessed the total amount to be about £50, 000.
[ترجمه گوگل]حدس زدم کل مبلغ حدود 50000 پوند باشد
[ترجمه ترگمان]من حدس می زدم که کل مبلغ حدود ۵۰ هزار پوند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mere words, unaccompanied by any violence, cannot amount to an assault.
[ترجمه گوگل]صرف کلمات، بدون هیچ خشونتی، نمی تواند به منزله حمله باشد
[ترجمه ترگمان]گفته های مادر، بدون همراهی هر نوع خشونتی، نمی تواند تجاوز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is, of course, an enormous amount to see.
[ترجمه گوگل]البته مقدار زیادی برای دیدن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]البته، مقدار بسیار زیادی برای دیدن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The information we have doesn't amount to much.
[ترجمه گوگل]اطلاعاتی که ما داریم زیاد نیست
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتی که ما داریم زیاد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Failure to obey a policeman's instructions may amount to an offence.
[ترجمه گوگل]اطاعت نکردن از دستورات پلیس ممکن است به منزله تخلف باشد
[ترجمه ترگمان]عدم اطاعت از دستورها پلیس ممکن است به یک جرم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their traveling expenses amount to seven hundred dollars.
[ترجمه گوگل]هزینه سفر آنها بالغ بر هفتصد دلار است
[ترجمه ترگمان]هزینه سفر آن ها به هفتصد دلار می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her academic achievements don't amount to much.
[ترجمه گوگل]دستاوردهای تحصیلی او زیاد نیست
[ترجمه ترگمان]دستاوردهای تحصیلی او چندان زیاد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His earnings are said to amount to £300 000 per annum.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که درآمد او سالانه 300000 پوند است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که درآمد او سالانه به ۳۰۰ پوند می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• add up to, came up to

پیشنهاد کاربران

می انجامد، منتهی می شود، منجر می شود به فلان. . .
amount to something
to be the same as something, or to have the same effect as something
یکسان بودن با چیزی، یا داشتن اثر مشابه با چیزی، معادل و هم ردیف بودن
The ruling sets up a likely showdown in the nation’s highest court to settle whether the January 6 attack on the Capitol amounted to an insurrection.
...
[مشاهده متن کامل]

The director gave what amounted to an apology on behalf of her company.
His behaviour amounted to serious professional misconduct.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/amount-to
تبدیل شدن
به حساب آمدن ( از نظر ارزش )
معادل چیزی بود
Capturing u and handing u over to the authorities will amount to a fairly good price.
تحویل دادن تو به مقامات به منزله ی یه جایزه ی خوبه
دارای اهمیت برابر بودن
رسیدن به - بالغ بر ( idiom )

به نقل از هزاره:
1. [ارقام، اعداد] بالغ شدن بر، سر زدن به، رسیدن به
2. برابر بودن با، هم ارز بودن با، همسنگ ِ . . . . بودن
همسان بودن با، برابر بودن با
محسوب شدن
به منزله ی چیزی بودن/شدن
منجر به چیزی شدن، بالغ بر مقداری شدن
معنی چیزی را داشتن، به مفهوم چیزی بودن،
انجامیدن به، منجر شدن به
مثل اینه که، مثل این میمونه که. .
( بصورت چیزی ) تلقی شدن
منجر شدن به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس