amortization

/ˌæmərtəˈzeɪʃn̩//əˌmɔːtaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: استهلاک
معانی دیگر: (سرمایه و ماشین آلات و غیره) استهلاک، پولی که بابت استهلاک منظور می شود، قسط استهلاک، استهلاک سرمایه و غیره

جمله های نمونه

1. amortization schedule
جدول استهلاک

2. the joker is the cost of machinery amortization
مشکل پیش بینی نشده،هزینه ی استهلاک ماشین آلات است.

3. The usual accounting entry for amortization consists of a debit to Amortization Expense and a credit to the intangible asset account.
[ترجمه گوگل]ورودی حسابداری معمول برای استهلاک شامل بدهکاری به هزینه استهلاک و اعتباری به حساب دارایی نامشهود است
[ترجمه ترگمان]ورودی حسابداری معمول برای amortization شامل یک بدهکاری به هزینه Amortization و اعتبار حساب دارایی نامشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Should the investor impute a $per share amortization charge annually ($80 divided by 40 years) to calculate"true" earnings per share?
[ترجمه گوگل]آیا سرمایه گذار باید هزینه استهلاک هر سهم را سالانه (80 دلار تقسیم بر 40 سال) برای محاسبه سود واقعی هر سهم در نظر بگیرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا سرمایه گذار هر سهم هر سهم را سالانه (۸۰ تقسیم بر ۴۰ سال)نسبت به محاسبه درآمد \"حقیقی\" نسبت به هر سهم نسبت می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because the amortization of organization costs usually is immaterial in dollar amount, th is convenient treatment is justified by the accounting principle of materiality.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که استهلاک هزینه‌های سازمان معمولاً برحسب دلار بی‌اهمیت است، رفتار مناسب با اصل اهمیت حسابداری توجیه می‌شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که the هزینه های سازمان معمولا در مقدار دلار بی اهمیت است، درمان مناسب با اصل حسابداری مادیت، توجیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The straight-line amortization of the unrecognized APBO at the time FASB Statement No. 106 is adopted.
[ترجمه گوگل]استهلاک خط مستقیم APBO شناسایی نشده در زمان تصویب بیانیه شماره 106 FASB
[ترجمه ترگمان]The خط مستقیم the ناشناخته در زمان بیانیه شماره ۱۰۶ به تصویب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The amortization of self-produced goodwill should be reevaluated year after year.
[ترجمه گوگل]استهلاک سرقفلی خود تولیدی باید سال به سال تجدید ارزیابی شود
[ترجمه ترگمان]amortization حسن نیت تولید شده باید سال به سال reevaluated شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Systematic amortization method is the most widely used one.
[ترجمه گوگل]روش استهلاک سیستماتیک پرکاربردترین روش است
[ترجمه ترگمان]روش اصولی (اصولی)رایج ترین روش مورد استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, instead of increasing interest expense, amortization of premium decreases interest expense .
[ترجمه گوگل]با این حال، به جای افزایش هزینه بهره، استهلاک حق بیمه هزینه بهره را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به جای افزایش هزینه بهره، کاهش هزینه حق بیمه کاهش هزینه را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any write-offs or amortization of noncurrent items deducted on the income statement must be added back to net income.
[ترجمه گوگل]هرگونه حذف یا استهلاک اقلام غیرجاری کسر شده در صورت سود و زیان باید دوباره به سود خالص اضافه شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه نوشتن یا amortization از موارد noncurrent که در اظهارنامه درآمد کسر می شود باید به درآمد خالص افزوده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Straight - line amortization allocates an equal amount of premium or discount to each interest period.
[ترجمه گوگل]استهلاک مستقیم به هر دوره بهره مقدار مساوی حق بیمه یا تخفیف اختصاص می دهد
[ترجمه ترگمان]amortization خط مستقیم مقدار برابر حق بیمه یا تخفیف را به هر دوره بهره اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The term "depreciation" refers to the systematic amortization of the depreciable amount through a definite method during the useful life of the fixed asset.
[ترجمه گوگل]اصطلاح «استهلاک» به استهلاک سیستماتیک مبلغ استهلاک پذیر از طریق روشی معین در طول عمر مفید دارایی ثابت اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]عبارت \"استهلاک\" به the سیستماتیک از مقدار depreciable از طریق روشی مشخص در طول عمر مفید دارایی ثابت اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is no restriction on payment of amortization of loans or depreciation of direct investments.
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی برای پرداخت استهلاک وام ها یا استهلاک سرمایه گذاری های مستقیم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ محدودیتی در پرداخت of وام ها یا استهلاک سرمایه های مستقیم وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The amortization period for intangible assets assigned or invested by Dalian industrial enterprises can be reduced by not more than 40% based on current period of amortization.
[ترجمه گوگل]دوره استهلاک دارایی های نامشهود واگذار شده یا سرمایه گذاری شده توسط شرکت های صنعتی دالیان بر اساس دوره استهلاک فعلی حداکثر تا 40 درصد کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]دوره amortization برای دارایی های نامشهود که توسط شرکت های صنعتی دالیان در نظر گرفته شده اند را می توان بیش از ۴۰ % براساس دوره کنونی of کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استهلاک (اسم)
depreciation, amortization, sublation

تخصصی

[حسابداری] استهلاک دارائی نامشهود
[عمران و معماری] مستهلک کردن
[نساجی] استهلاک
[ریاضیات] استهلاک، استهلاک بدهی، استهلاک سرمایه، استهلاک تدریجی

انگلیسی به انگلیسی

• depreciation; decrease; gradual payment of debt

پیشنهاد کاربران

استهلاک انباشته ( مالی )
[حسابداری]
استهلاک دارائی نامشهود=انقضاء
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.
...
[مشاهده متن کامل]

کاهش تدریجی دین
استهلاک دارایی های نامشهود
مستهلک سازی ( مثل دوره مستهلک سازی ( Amortization period )
استهلاک

بپرس