صفت ( adjective )
مشتقات: amorously (adj.), amorousness (n.)
مشتقات: amorously (adj.), amorousness (n.)
• (1) تعریف: generally inclined to feeling romantic love, or inclined at a particular time to engage in romantic or sexual activity.
• مترادف: amatory, enamored, loving, passionate, sexual
• متضاد: cold
• مشابه: affectionate, ardent, devoted, doting, erotic, gallant, impassioned, lovesick, romantic, tender
• مترادف: amatory, enamored, loving, passionate, sexual
• متضاد: cold
• مشابه: affectionate, ardent, devoted, doting, erotic, gallant, impassioned, lovesick, romantic, tender
- He was never an amorous man, and he was quite content as a priest.
[ترجمه گوگل] او هرگز مردی عاشق نبود و به عنوان یک کشیش کاملا راضی بود
[ترجمه ترگمان] هرگز مرد عاشق پیشه نبود و به اندازه یک کشیش راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هرگز مرد عاشق پیشه نبود و به اندازه یک کشیش راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She cuddled up close to him, but he was not feeling amorous.
[ترجمه گوگل] او را در آغوش گرفت، اما او احساس عشق نمی کرد
[ترجمه ترگمان] او به او نزدیک شده بود، اما احساس عشق نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به او نزدیک شده بود، اما احساس عشق نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: expressing, pertaining to, or resulting from love.
• مترادف: amatory, enamored, loving, passionate
• مشابه: affectionate, ardent, devoted, doting, gallant, impassioned, lovesick, romantic, tender
• مترادف: amatory, enamored, loving, passionate
• مشابه: affectionate, ardent, devoted, doting, gallant, impassioned, lovesick, romantic, tender
- He wrote his wife amorous letters when he was overseas.
[ترجمه گوگل] زمانی که در خارج از کشور بود به همسرش نامه های عاشقانه می نوشت
[ترجمه ترگمان] وقتی خارج از کشور بود نامه های عاشقانه زنش را می نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی خارج از کشور بود نامه های عاشقانه زنش را می نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید