amoral

/eˈmɔːrəl//ˌeɪˈmɒrəl/

معنی: غیراخلاقی، بدون احساس مسئولیت اخلاقی
معانی دیگر: فاقد حس مسئولیت اخلاقی، ناتوان از تشخیص نیک و بد، بی توجه به اخلاقیات، نه اخلاقی و نه غیر اخلاقی، ناوابسته به اخلاقیات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: amorally (adv.), amorality (n.)
(1) تعریف: not subject to moral distinctions; neither moral nor immoral.

- Animals hunt and kill prey, but this behavior is amoral.
[ترجمه گوگل] حیوانات شکار می کنند و طعمه را می کشند، اما این رفتار غیراخلاقی است
[ترجمه ترگمان] حیوانات شکار می کنند و طعمه را می کشند، اما این رفتار غیر اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: indifferent to or lacking moral standards.
متضاد: principled

- He was neither evil nor good; in fact, he seemed amoral.
[ترجمه گوگل] او نه بد بود و نه خوب در واقع، او غیر اخلاقی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] در واقع نه شیطان بود و نه خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. clever, amoral politicians
سیاست بازان زرنگ و بی توجه به اخلاقیات

2. Humans, he argues, are amoral and what guides them is not any sense of morality but an instinct for survival.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کند که انسان ها غیراخلاقی هستند و چیزی که آنها را هدایت می کند هیچ احساس اخلاقی نیست، بلکه غریزه ای برای بقا است
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که انسان ها غیر اخلاقی هستند و چیزی که آن ها را راهنمایی می کند هیچ حسی از اخلاق نیست، بلکه غریزه بقا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guy was greedy, amoral and dishonest.
[ترجمه گوگل]گای حریص، بی اخلاق و ناصادق بود
[ترجمه ترگمان] اون یارو حریص، اخلاقی و نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I strongly disagree with this amoral approach to politics.
[ترجمه گوگل]من به شدت با این رویکرد غیراخلاقی به سیاست مخالفم
[ترجمه ترگمان]من به شدت با این رویکرد غیر اخلاقی به سیاست مخالفم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And there's Act with their amoral fascination for the artifice and decadence of showbiz.
[ترجمه گوگل]و اکت با شیفتگی غیراخلاقی آنها برای ساختگی و انحطاط نمایش بیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و این قانون با شیفتگی غیر اخلاقی آن ها برای تزویر و تزویر در صنعت نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Young children are amoral.
[ترجمه گوگل]بچه های خردسال بی اخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان کم سن و سال غیر قانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both were perceived as amoral sources of power which responded more or less predictably to specific modes of address.
[ترجمه گوگل]هر دو به‌عنوان منابع غیراخلاقی قدرت تلقی می‌شدند که کم و بیش به شکلی قابل پیش‌بینی به شیوه‌های خاص خطاب پاسخ می‌دادند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به عنوان منابع غیر اخلاقی قدرت درک شدند که بیش از حد قابل پیش بینی به حالت های خاص آدرس پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The completely technocratic and amoral society emerges, able to manipulate anything but appreciate nothing; a desert of the mind.
[ترجمه گوگل]جامعه کاملاً تکنوکراتیک و غیراخلاقی پدیدار می شود که می تواند هر چیزی را دستکاری کند اما هیچ چیز را قدردانی نکند بیابانی از ذهن
[ترجمه ترگمان]The (technocratic)کاملا technocratic (society)و جامعه غیر اخلاقی پدیدار می شوند و قادر به دستکاری هر چیزی نیستند، اما چیزی را درک نمی کنند؛ یک بیابان ذهن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Competition is amoral, ruthless and cruel - moral principles and ethical standards are compromised. And it is a civilized way of bullying the weak, the underprivileged and the poor. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]رقابت غیر اخلاقی، بی رحمانه و بی رحمانه است - اصول اخلاقی و استانداردهای اخلاقی به خطر افتاده است و این یک روش متمدنانه برای زورگویی به ضعیفان، محرومان و فقرا است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]رقابت اخلاقی، ظالمانه و ظالمانه است - اصول اخلاقی و استانداردهای اخلاقی سازش می کنند و این روش متمدن کردن ضعفا، محروم، و فقرا است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cats are amoral; they can't be censured for killing birds.
[ترجمه گوگل]گربه ها غیر اخلاقی هستند آنها را نمی توان به خاطر کشتن پرندگان محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]مرغ ها هم از این که پرندگان را می کشند سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Science as such is completely amoral.
[ترجمه گوگل]علم به این صورت کاملا غیر اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]علم به این شکل کاملا غیراخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film was violent and amoral.
[ترجمه گوگل]فیلم خشن و غیراخلاقی بود
[ترجمه ترگمان]فیلم خشن و غیر اخلاقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Alex's journey from amoral punk to brainwashed proper citizen forms the dynamic arc of Stanley Kubrick's future-shock vision of Anthony Burgess' novel.
[ترجمه گوگل]سفر الکس از پانک غیراخلاقی به شهروند مناسب شست‌و‌شوی مغزی، قوس پویا دیدگاه شوک‌آمیز استنلی کوبریک از رمان آنتونی برگس را تشکیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]سفر الکس از یک پانک غیر اخلاقی گرفته تا یک شهروند مناسب شستشوی مغزی شده، قوس پویایی آینده (استنلی کوبریک)در آینده (استنلی)را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The idea that lawyers are amoral guns for hire is hardly new.
[ترجمه گوگل]این ایده که وکلا اسلحه های غیراخلاقی برای اجاره هستند، به سختی جدید است
[ترجمه ترگمان]این ایده که وکلا برای استخدام افراد غیر اخلاقی هستند به سختی جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was amoral but honest.
[ترجمه گوگل]او بد اخلاق اما صادق بود
[ترجمه ترگمان]اون از نظر اخلاقی و درستکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیراخلاقی (صفت)
amoral, unmoral

بدون احساس مسئولیت اخلاقی (صفت)
amoral, immoral

انگلیسی به انگلیسی

• lying outside the sphere of morals, neither moral nor immoral
someone who is amoral does not care whether what they do is right or wrong.

پیشنهاد کاربران

This term describes someone or something that is neither moral nor immoral, but rather lacks moral judgment or a sense of right and wrong. It implies a disregard for ethical considerations.
کسی یا چیزی که نه اخلاقی است و نه غیر اخلاقی، بلکه فاقد قضاوت اخلاقی یا احساس درست و غلط است.
...
[مشاهده متن کامل]

این به معنای بی توجهی به ملاحظات اخلاقی است.
نااخلاق گرا
مثال؛
The amoral corporation prioritizes profits over the well - being of its employees.
In a discussion about ethics, someone might argue, “Animals are amoral beings, as they do not possess a moral compass. ”
A book review might state, “The protagonist of the novel is an amoral character who navigates the morally ambiguous world of crime. ”

پوچ گرایِ اخلاقی؛ فاقد حس اخلاقی؛ بی توجه به درستی یا نادرستی چیزی
فرا اخلاقی، آنچه که در دنیای دیگری که تضاد در آن وجود ندارد تعریف می شود. وقتی شما خوب و بد، سیاه و سفید، زیبا و زشت و کلا مفاهیم دوگانگی این جهان را نداشته باشی و درعالمی والاتر قرار بگیری که این مفاهیم
...
[مشاهده متن کامل]
از بین بروند، دیگر قراردادها، قوانین، تفکرات و ذهنیات این جهانی کارکرد خود را از دست خواهند داد؛ لذا برای درک بهتر ما در این جهان دوقطبی ( لازمه درک صحیح هر چیز این است که خودمان آن را تجربه کنیم؛ اما از آنجایی که هنوز به تجربه و درک صحیحی از حقیقت وجودی آن جهان بی فرم و تضاد یا حتی مفاهیم عمیق لازمانی و لامکانی نرسیده ایم ) این واژه برای کمک به نزدیک کردن ذهن به ماهیتی مربوط به عوالم غیبی، به کار گرفته می شود.

غیراخلاقمدار
اخلاق نامدار
اخلاق ناپایبند
اخلاق نامهم!
لاابالی
به معنای اینکه چیزی برایش مهم نیست و بی قید و رها و فارغ از هرگونه اصول اخلاقی رفتار میکند
غیراخلاقی، ضداخلاقی
لانگمن دیکشنری : بدون اصول اخلاقی
amoral رو با immoral اشتباه نگیریم.
amoral یعنی فاقد جنبه ی اخلاقی. اصلا اخلاقیات درش مطرح نیست.
بی اخلاقی یا غیر اخلاقی یا ضد اخلاق می شود immoral
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : amorality
✅️ صفت ( adjective ) : amoral
✅️ قید ( adverb ) : amorally
amoral ( فلسفه ) ==واژه بیگانه: amoralواژه مصوب: نااخلاق گراتعریف: کسی که از اخلاق و ارزشهای آن تبعیت نمی کند و آن را نادیده می گیرد==amoral ( فلسفه ) ==واژه بیگانه: amoralواژه مصوب: نااخلاق گراتعریف: کسی که از اخلاق و ارزشهای آن تبعیت نمی کند و آن را نادیده می گیرد==amoral ( فلسفه )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: اخلاق ناگرا
تعریف: مربوط به اخلاق ناگرایی؛ منسوب به اخلا ق ناگرا

نه اخلاقی و نه غیر اخلاقی، چیزی که در این دو گروه جای نمی گیرد. خنثی از نظر اخلاقی. نه مثبت و نه منفی.
اخلاق ستیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس