amok

/əˈmək//əˈmɒk/

معنی: شخص عصبانی و دیوانه، دیوانگی، مجنون، در حال جنون
معانی دیگر: (اندونزی و فیلیپین) هیجان و انقلاب روحی شدید، ادمکشی کردن، لذت بردن از ادم کشی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
عبارات: run amok
• : تعریف: in a murderous frenzy; violently out of control.
مترادف: maniacally, murderously, violently
مشابه: crazily, wildly
صفت ( adjective )
• : تعریف: crazed by a murderous frenzy.
مترادف: berserk
مشابه: crazy, deranged, maniacal, wild

جمله های نمونه

1. to run amok
1- بلا اراده دست به خشونت و آدمکشی بی سبب زدن

2. the mob ran amok and began looting the shops
انبوه مردم دیوانه وار به چاپیدن مغازه ها پرداختند.

3. after a few drinks, he suddenly ran amok and started shooting
پس از نوشیدن چند مشروب ناگهان به سرش زد و شروع کرد به تیراندازی کردن.

4. The army ran amok after one of its senior officers was killed.
[ترجمه گوگل]پس از کشته شدن یکی از افسران ارشد ارتش، ارتش بیهوش شد
[ترجمه ترگمان]ارتش بعد از کشته شدن یکی از افسران ارشد کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A soldier was arrested after running amok with a vehicle through Berlin.
[ترجمه گوگل]یک سرباز پس از دویدن با یک وسیله نقلیه در برلین دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز پس از اینکه از طریق یک وسیله نقلیه از طریق یک وسیله نقلیه از برلین خارج شد، دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tiger escaped from the zoo and ran amok for hours.
[ترجمه گوگل]ببر از باغ وحش فرار کرد و ساعت ها دوید
[ترجمه ترگمان]ببر از باغ وحش فرار کرد و چند ساعتی دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two dogs ran amok in a school playground.
[ترجمه گوگل]دو سگ در زمین بازی مدرسه دویدند
[ترجمه ترگمان]دو سگ در حیاط مدرسه دیوانه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some drunken students had run amok in the college car park.
[ترجمه گوگل]چند دانش آموز مست در پارکینگ دانشکده بیهوش شده بودند
[ترجمه ترگمان]برخی از دانشجویان مست، دیوانه وار در پارکینگ اتوموبیل کالج شرکت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With Thatcher running amok through the welfare state, lobby groups are preoccupied defending what was once thought unassailable.
[ترجمه گوگل]در حالی که تاچر در دولت رفاه در حال دویدن است، گروه های لابی مشغول دفاع از چیزی هستند که زمانی تصور می شد غیرقابل انکار بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که تاچر به حالت جنون آمیز از وضعیت رفاهی دست می زند، گروه های لابی در حال دفاع از چیزی هستند که زمانی مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In court, several boys testified that roaches ran amok inside their apartment.
[ترجمه گوگل]در دادگاه، چند پسر شهادت دادند که سوسک ها در داخل آپارتمانشان دویدند
[ترجمه ترگمان]در دادگاه، چندین پسر شهادت دادند که سوسک از داخل آپارتمان خود خارج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No, our kids are not running amok.
[ترجمه گوگل]نه، بچه های ما بی حال نیستند
[ترجمه ترگمان] نه، بچه هامون مثل دیوونه شدن نیستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think Mum worried that I might run amok and stick my penknife straight into Katie.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم مامان نگران بود که مبادا بدورم و چاقوی قلمم را مستقیم به کتی بچسبانم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم مامان نگران این بود که من ممکن است دیوانه بشوم و با چاقوی جیبی خود یک راست به کتی بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't let him go running amok, Bill.
[ترجمه گوگل]اجازه نده او بیهوش شود، بیل
[ترجمه ترگمان]نگذار از حال برود، بیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The natives had run amok without her firm guiding hand.
[ترجمه گوگل]بومیان بدون دست هدایتگر محکم او دویده بودند
[ترجمه ترگمان]بومیان از دست راهنمای او دیوانه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Private risk amok has plunged the country into its worst recession in decades.
[ترجمه گوگل]خطرات خصوصی کشور را در بدترین رکود خود در دهه های اخیر فرو برده است
[ترجمه ترگمان]آدمکشی ریسک خصوصی، این کشور را به بدترین حالت رکود در دهه های اخیر تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخص عصبانی و دیوانه (اسم)
amok

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

مجنون (صفت)
mad, nuts, amok, insane, demented, lunatic, loco, crazy, maniac

در حال جنون (قید)
amok

انگلیسی به انگلیسی

• insanity, madness; frenzied murderous state
in a crazed or frenzied manner; confusedly, in a disorderly fashion (also amuck)
crazed, frenzied; confused, disorderly (also amuck)
a person or animal that runs amok behaves in a violent and uncontrolled way.

پیشنهاد کاربران

خشمگین شدن، وحشی کردن، عنان اختیار از دست دادن، افسار گسیختن
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: In a wild, uncontrolled state 😡
🔍 مترادف: In a state of rage
✅ مثال: The angry mob ran amok through the streets.

بپرس