amiable

/ˈeɪmiəbl̩//ˈeɪmiəbl̩/

معنی: مهربان، دلپذیر، شیرین
معانی دیگر: خوش طینت، رفیق دوست، دوستانه، (مهجور) دوست داشتنی، دلفریب، دوست داشتنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: amiably (adj.), amiability (n.)
• : تعریف: characterized by or showing a friendly disposition; free of ill will; congenial.
مترادف: affable, agreeable, amicable, companionable, congenial, friendly, genial, good-humored, good-natured, nice, pleasant, sociable
متضاد: sour, surly, truculent, unfriendly
مشابه: accessible, accommodating, approachable, charming, communicative, convivial, delightful, easygoing, engaging, gentle, gracious, hearty, likable, neighborly, pleasing, unreserved, well-mannered, willing, winning

- The flight attendant was amiable and wasn't visibly offended by the passenger's thoughtless remark.
[ترجمه گوگل] مهماندار هواپیما دوست داشتنی بود و به وضوح از اظهارات بی فکر مسافر آزرده نشد
[ترجمه ترگمان] مستخدم پرواز هم دوست داشتنی بود و به طور محسوسی از اظهار تمایل راننده ناراحت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wasn't the most efficient at his job, but he was amiable and well-liked.
[ترجمه گوگل] او در کارش کارآمدترین نبود، اما دوست داشتنی و محبوب بود
[ترجمه ترگمان] او بیش ترین تاثیر را در کارش نداشت، اما مهربان و دوست داشتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their relationship remained relatively amiable even after they divorced.
[ترجمه گوگل] رابطه آنها حتی پس از طلاق نسبتا دوستانه باقی ماند
[ترجمه ترگمان] رابطه آن ها حتی پس از طلاق نسبتا دوست داشتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the host's frank and amiable manners calmed us down
رفتار بی آلایش و دوستانه ی صاحبخانه به ما آرامش داد.

2. We have a very amiable companionship.
[ترجمه گوگل]ما یک همراهی بسیار دوستانه داریم
[ترجمه ترگمان] ما یه همراهی دوست داشتنی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Behind that amiable facade, he's a deeply unpleasant man.
[ترجمه گوگل]پشت آن نمای دوست داشتنی، او مردی عمیقاً ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]پشت آن نمای دوست داشتنی، مرد بسیار ناخوشایندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The driver was an amiable young man.
[ترجمه گوگل]راننده مرد جوان مهربانی بود
[ترجمه ترگمان]راننده جوان دوست داشتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He seemed an amiable young man.
[ترجمه گوگل]او مرد جوانی دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]جوان دوست داشتنی و دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is an educated, amiable and decent man.
[ترجمه گوگل]او مردی تحصیل کرده، دوست داشتنی و شایسته است
[ترجمه ترگمان]او آدم درس خوانده و دوست داشتنی و دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sara, while remaining outwardly amiable toward all concerned, was inwardly furious.
[ترجمه گوگل]سارا، در حالی که ظاهراً نسبت به همه افراد علاقه مند بود، اما در درون خشمگین بود
[ترجمه ترگمان]سارا در حالی که در ظاهر مهربان و دوست داشتنی بود، در دل خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was in an amiable mood.
[ترجمه گوگل]او در خلق و خوی دوستانه بود
[ترجمه ترگمان]او خلق خوشی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The next - door neighbours are very amiable people.
[ترجمه گوگل]همسایه های درب بعدی افراد بسیار مهربانی هستند
[ترجمه ترگمان]همسایه بعدی افراد بسیار دوست داشتنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So amiable was the mood of the meeting that a decision was soon reached.
[ترجمه گوگل]حال و هوای جلسه آنقدر دوست داشتنی بود که به زودی تصمیم گیری شد
[ترجمه ترگمان]خب، حال و هوای جلسه به قدری دوست داشتنی بود که به زودی تصمیمی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The drink had put him in an amiable mood.
[ترجمه گوگل]نوشیدنی او را در حالتی دوستانه قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی او را سرحال آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Banks is an immensely amiable(sentence dictionary), bearded ex-beatnik who feels that he is at last putting his past behind him.
[ترجمه گوگل]بنکس یک بی‌نظیر دوست‌داشتنی (فرهنگ لغت جملات)، ریش‌دار سابق بیت‌نیک است که احساس می‌کند بالاخره گذشته‌اش را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]بانک ها یک فرهنگ لغت بسیار دوستداشتنی (جمله حبس ابد)، ریش سفیدان ریش دار هستند که احساس می کند در آخرین لحظه گذشته خود را پشت سر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like an amiable but daffy uncle, he repeatedly hangs himself with his own anecdotes.
[ترجمه گوگل]مثل یک عموی دوست داشتنی اما نرگس، او بارها خود را با حکایات خودش حلق آویز می کند
[ترجمه ترگمان]مثل یک عموی دوست داشتنی اما حسابی، مدام با داستان های خودش کلنجار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In conversation Victoria exudes wit, self-assurance and an amiable openness.
[ترجمه گوگل]ویکتوریا در مکالمه از شوخ طبعی، اعتماد به نفس و گشاده رویی دوستانه برخوردار است
[ترجمه ترگمان]در گفتگو، ویکتوریا هوشمندی، نفس نفس و باز پذیرا بودن را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Meanwhile, a warm letter of tribute to the amiable Williams appeared in the Rapid Cityjourna4 signed by eleven neighbor families.
[ترجمه گوگل]در همین حال، نامه گرمی برای ادای احترام به ویلیامز مهربان در Rapid Cityjourna4 منتشر شد که توسط یازده خانواده همسایه امضا شده بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، نامه گرم ادای احترام به ویلیامز دوست داشتنی در the سریع که توسط یازده خانواده همسایه امضا شده بود، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

شیرین (صفت)
sweet, fresh, amiable, sugary, luscious, soft, saccharine, tuneful, dulcet, mellifluous, mellifluent, sweetish

انگلیسی به انگلیسی

• genial, likable; friendly; pleasant
someone who is amiable is friendly and pleasant.

پیشنهاد کاربران

amenable= رام شدنی
amiable= خوش اخلاق
املاشون خیلی مشابه هم هستش. دوستان توجه داشته باشید.
adjective
[more amiable; most amiable] : friendly and pleasant
◀️ Everyone knew him as an amiable fellow.
◀️ She had an amiable conversation with her friend.
◀️ I've been learning English for nine years . I started with love . English is the most amiable language and I'm a sucker for it .
...
[مشاهده متن کامل]

AMIABILITY اسم
[noncount]
◀️ the amiability of their conversation
[singular]
◀️ She has a warm amiability
AMIABLY قید
◀️ They chatted amiably with one another

:Synonym
Friendly
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : amiability
صفت ( adjective ) : amiable
قید ( adverb ) : amiably
agreeable
قابل قبول
خوش برخورد
خوش اخلاق
hand in gloveدوست یک دل و زبان

بپرس