• : تعریف: a vehicle equipped to carry ill or injured people.
جمله های نمونه
1. an ambulance speeds patients to the hospital
آمبولانس بیماران را به سرعت به بیمارستان می رساند.
2. she was brought on an ambulance
او را با آمبولانس آوردند.
3. they hoisted him onto the ambulance
او را بلند کردند و در آمبولانس گذاشتند.
4. The ambulance crew removed him from the wreckage.
[ترجمه گوگل]خدمه آمبولانس او را از لاشه هواپیما خارج کردند [ترجمه ترگمان]کارکنان آمبولانس او را از زیر آوار بیرون بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The ambulance arrived within minutes of the call being made.
[ترجمه گوگل]آمبولانس چند دقیقه پس از تماس رسید [ترجمه ترگمان]آمبولانس تا چند دقیقه دیگر رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The injured were rushed to hospital in an ambulance.
[ترجمه طهورا] اسیب دیده ها ( مصدوم شده ها ) در یک امبولانس به بیمارستان منتقل شدند
|
[ترجمه گوگل]مجروحان با آمبولانس به بیمارستان منتقل شدند [ترجمه ترگمان]زخمیان در یک آمبولانس به بیمارستان منتقل شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They helped her into the ambulance.
[ترجمه طیبه موسوی] آنها کمکش کردن سوار آمبولانس بشه
|
[ترجمه گوگل]آنها به او کمک کردند تا وارد آمبولانس شود [ترجمه ترگمان] اونا بهش کمک کردن تا آمبولانس بیاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We'll send the ambulance to pick him up.
[ترجمه گوگل]ما آمبولانس را می فرستیم تا او را بیاورد [ترجمه ترگمان]آمبولانس خبر می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mary heard the penetrating bell of an ambulance.
[ترجمه گوگل]مریم صدای نافذ آمبولانس را شنید [ترجمه ترگمان]مری صدای نافذ آمبولانس را شنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I explained that an ambulance would be coming soon.
[ترجمه گوگل]توضیح دادم که به زودی آمبولانس می آید [ترجمه ترگمان]من توضیح دادم که آمبولانس زود میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was rushed to hospital by air ambulance.
[ترجمه گوگل]او با آمبولانس هوایی به بیمارستان منتقل شد [ترجمه ترگمان]با آمبولانس هوایی به بیمارستان منتقل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The other woman was gesticulating at the ambulance.
[ترجمه گوگل]زن دیگر در آمبولانس ژست می گفت [ترجمه ترگمان]زن دیگر با سر و صدا به آمبولانس اشاره می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. After the ambulance drove off, the crowd dispersed.
[ترجمه گوگل]پس از حرکت آمبولانس، جمعیت متفرق شد [ترجمه ترگمان]بعد از رفتن آمبولانس، جمعیت پراکنده شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The ambulance crew swung into action to resuscitate the patient.
[ترجمه گوگل]خدمه آمبولانس برای احیای بیمار وارد عمل شدند [ترجمه ترگمان]خدمه آمبولانس وارد عمل شدند تا بیمار رو نجات بدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Cuts to the ambulance service could cost lives .
[ترجمه گوگل]کاهش خدمات آمبولانس می تواند به قیمت جان انسان ها تمام شود [ترجمه ترگمان]هزینه خدمات آمبولانس ممکن است زندگی ها را به همراه داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
امبولانس (اسم)
ambulance
بیمارستان سیار (اسم)
ambulance
انگلیسی به انگلیسی
• motor vehicle which has medical facilities and transports patients to the hospital an ambulance is a vehicle which is used for taking people to and from hospital.
پیشنهاد کاربران
واژه مصوب فرهنگستان فارسی: بیمار بر
ambulance: آمبولانس، اورژانس🚑
meat wagon
ambulance ( n ) ( �mbyələns )
تحرک و سیاریت آمبولانس
ambulance برای همانندی با این واژه و جا افتادن آسان : آمبالین : آم - بالین ( آم = عام ، هام، همه ) بالین = بستر بیماربَر ، بیماررسان در زبان آلمانی : Rettungswagen Rettung = رَستار ی، رَهایش ، نجات ... [مشاهده متن کامل]