ambition

/æmˈbɪʃn̩//æmˈbɪʃn̩/

معنی: جاه طلبی، بلند همتی، ارزو، جاه طلب بودن
معانی دیگر: فرازجویی، غیرت، بژهانی، غبطه، بلندپروازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ambitionless (adj.)
(1) تعریف: a strong desire to reach a set goal or to be generally successful in life, esp. the desire to become famous, wealthy, or powerful.
مترادف: desire, drive, push, zeal
مشابه: appetite, aspiration, longing, striving, yearning

- She has an ambition to become a designer with her own line of clothing.
[ترجمه گوگل] او جاه طلبی دارد که با خط لباس خودش طراح شود
[ترجمه ترگمان] او آرزو دارد که طراح لباس خودش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her father often criticized her husband for lacking ambition.
[ترجمه گوگل] پدرش اغلب از شوهرش به خاطر نداشتن جاه طلبی انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان] پدرش اغلب شوهرش را به خاطر نداشتن جاه طلبی مورد انتقاد قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state or goal that is the object of such a desire.
مترادف: aim, aspiration, dream, goal, intent, intention, objective
مشابه: hope, longing, mark, plan, purpose, raison d'�tre, striving, yearning

- Winning first place was his ambition.
[ترجمه A.E] برنده شدن به عنوان نفر اول هدف او بود
|
[ترجمه Intp] برنده شدن به عنوان نفر اول آرزو او بود
|
[ترجمه گوگل] کسب مقام اول جاه طلبی او بود
[ترجمه ترگمان] اولین جا، جاه طلبی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ambition made macbeth kill the king
جاه طلبی مکبث را وادار به کشتن شاه کرد.

2. her ambition was to become a physician
هدف عالی او این بود که پزشک بشود.

3. vaulting ambition
جاه طلبی زیاده از حد

4. to annihilate another's ambition
بلند پروازی کسی را خنثی کردن

5. to set bounds to ambition
برای جاه طلبی حدودی معلوم کردن

6. abbas was a man of ambition and energy
عباس مردی بلندهمت و پویا بود.

7. Ambition, in a private man a vice, is in a prince, a virtue.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی، در یک مرد خصوصی یک رذیله، در یک شاهزاده، یک فضیلت است
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی، در یک مرد خصوصی، یک گناه، در یک شاهزاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Until all is over one's ambition never dies.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که همه چیز تمام نشود، جاه طلبی یک نفر هرگز نمی میرد
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که همه چیز تمام شود، جاه طلبی هیچ وقت نخواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ambition never dies until there is no way out.
[ترجمه مهدی] آرزو نمی میرد تا راهی برای محقق شدن بیابد
|
[ترجمه گوگل]جاه طلبی هرگز نمی میرد تا زمانی که راهی برای خروج وجود نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی تا وقتی که راهی برای بیرون رفتن وجود نداره، هیچ وقت نمی dies
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His greatest ambition is to sail round the globe.
[ترجمه گوگل]بزرگترین جاه طلبی او این است که به دور دنیا سفر کند
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین آرزویش این است که دور کره زمین حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her prime motive was personal ambition.
[ترجمه گوگل]انگیزه اصلی او جاه طلبی شخصی بود
[ترجمه ترگمان]انگیزه اصلی او جاه طلبی شخصی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a woman of driving ambition.
[ترجمه Noorbakhsh] او زنی است که در رانندگی جاه طلب است.
|
[ترجمه گوگل]او یک زن جاه طلب رانندگی است
[ترجمه ترگمان]او زن جاه طلبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reynolds has never concealed his ambition to be the top dog.
[ترجمه گوگل]رینولدز هرگز جاه طلبی خود را برای تبدیل شدن به سگ برتر پنهان نکرده است
[ترجمه ترگمان]رنلدز هرگز جاه طلبی خود را برای این که مهم ترین سگ باشد پنهان نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her ambition and dogged determination ensured that she rose to the top of her profession.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی و عزم سرسخت او باعث شد که او به اوج حرفه خود برسد
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی و عزم جزم او تضمین می کرد که او به بالاترین حد حرفه خود رسیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She fulfilled her ambition to become the first woman to run the 000 metres in under 30 minutes.
[ترجمه گوگل]او جاه طلبی خود را برآورده کرد تا اولین زنی باشد که 000 متر را در کمتر از 30 دقیقه بدود
[ترجمه ترگمان]او آرزوی خود را برای تبدیل شدن به اولین زنی که در عرض ۳۰ دقیقه موفق به اجرای ۱،۰۰۰ متر شد، انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She's got a lot of ambition.
[ترجمه گوگل]او جاه طلبی زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی جاه طلبی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He's always had a burning ambition to start his own business.
[ترجمه گوگل]او همیشه یک جاه طلبی سوزان برای راه اندازی کسب و کار خود داشته است
[ترجمه ترگمان]او همیشه برای شروع کار خودش یک آرزو سوزان داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جاه طلبی (اسم)
ambition

بلند همتی (اسم)
ambition, magnanimity

ارزو (اسم)
wish, appetence, appetency, desire, will, aspiration, ambition, wishing, appetite, ideal

جاه طلب بودن (فعل)
ambition

انگلیسی به انگلیسی

• aspiration, hope
if you have an ambition to achieve something, you want very much to achieve it.
if someone has ambition or ambitions, they want to be successful, rich, or powerful.

پیشنهاد کاربران

آرمان
ریاست طلبی، مسندجویی، مقام پرستی، منصب جویی، نامجویی
جاه طلبی
رویا
جاه طلبی، بلندپروازی
امیال
کلمه [ambition ] از نظر مسیحیان بار منفی دارد اما
در معنای اصلی ( هدف شما در آینده ) است
که معنای [aim ] و [target ]
target 🎯
aim 🏧
با احترام به نظرات دوستان اما این عبارت در موعظه های کشیشان مسیحی بار منفی دارد و از آن در عبارات به عنوان �زیاده خواهی بدون تلاش� استفاده میشود.
با احترام به نظرات دوستان ولی در موعظه های مسیحیان این واژه بار منفی دارد. یعنی به معنای زیاده خواهی بدون تلاش بکار میرود
میل و اشتیاق شدید برای بدست آوردن یک هدف
هم معنی مثبت دارد هم معنی منفی اگر آرمان ما انسانی باشد معنی مثبت دارد اگر آرمان ما شیطانی باشد معنی منفی دارد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : ambition
صفت ( adjective ) : ambitious
قید ( adverb ) : ambitiously
1. آرزو
His burning ambition was to study medicine
At last he had realized his life's ambition
2. عزم و اراده
She was driven by personal ambition
She was intelligent but suffered from a lack of ambition
Want
سودای چیزی را داشتن
جاه طلبی ، بلند پروازی
Something that you want to do or achieve
a strong desire to achieve something
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
معنی اش کمی دیریاب و بسته به متن است. شاید اینها به کار بیاید:
هدف، آرمان، خواست، خواسته، آرزو، تمایل/
عزم، شوق، انگیزه، میل، همت، اراده، جاه طلبی، بلند همتی
جاه طلبی برای پیشرفت نه فرصت طلبی
هدف، آرزو، خواسته. پشتکار، انگیزه، اراده.
something that you want to do or achieve very much
پشتکار
wish
ارزو، خواسته ای در رویا ها
اهداف
جاه طلبی ، بلند پروازی، هدف عالی،
بلند پروازی
look forward
بااشتیاق منتظر بودن ، مشتاق بودن
i'm really looking to meet you
من واقعأ میخواهم با شما ملاقات کنم
همت ( برای انجام کار یا رسیدن به هدف )
A strong desire
Determination to be rich, successful or etc
بلندپروازی
بلند پرواز
هدف، آرزو
انگیزه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس