amassed

/əˈmæs//əˈmæs/

(verb transitive) گرد آوردن، توده کردن، متراکم کردن

جمله های نمونه

1. he carefully amassed evidence
او با دقت به گردآوری شواهد و مدارک پرداخت.

2. as soon as they amassed enough money, they decided to take a trip
به مجرد اینکه پول کافی جمع کردند تصمیم گرفتند به سفر بروند.

3. We have amassed the raw data and are about to begin analysing it.
[ترجمه گوگل]ما داده های خام را جمع آوری کرده ایم و در شرف شروع تجزیه و تحلیل آن هستیم
[ترجمه ترگمان]ما داده های خام را جمع آوری کرده ایم و در حال تجزیه و تحلیل آن هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For 25 years, Darwin amassed evidence to support his theories.
[ترجمه گوگل]داروین به مدت 25 سال شواهدی برای حمایت از نظریه های خود جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]داروین به مدت ۲۵ سال شواهدی را برای حمایت از تیوری های خود جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They amassed huge wealth by plundering the colonies.
[ترجمه گوگل]آنها با غارت مستعمرات به ثروت هنگفتی دست یافتند
[ترجمه ترگمان]آن ها با غارت مستعمرات ثروت هنگفتی را گرد آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has amassed a huge fortune from her novels.
[ترجمه گوگل]او ثروت هنگفتی از رمان هایش به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]اون ثروت زیادی از رمان هاش جمع کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They amassed enough evidence to convict her.
[ترجمه گوگل]آنها شواهد کافی برای محکوم کردن او جمع آوری کردند
[ترجمه ترگمان] مدارک کافی برای محکوم کردنش جمع کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have amassed a fortune in just a few years.
[ترجمه گوگل]آنها فقط در چند سال ثروت اندوزی کردند
[ترجمه ترگمان] اونا فقط چند سال ثروت جمع کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has amassed a considerable fortune out of trading shares.
[ترجمه گوگل]او ثروت قابل توجهی از معاملات سهام به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]اون سرمایه زیادی برای تجارت جمع کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They amassed enough evidence to convict him on six charges.
[ترجمه گوگل]آنها شواهد کافی برای محکوم کردن او به شش اتهام جمع آوری کردند
[ترجمه ترگمان]اونا به اندازه کافی مدارک رو جمع کردن که شش تا شکایت کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He amassed a fortune from silver mining.
[ترجمه گوگل]او ثروتی را از استخراج نقره به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اون یه شانس از معدن نقره جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She amassed her papers for her memoirs.
[ترجمه گوگل]او کاغذهایش را برای خاطراتش جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان] مدارک اون رو به خاطر خاطراتش جمع کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How had he amassed his fortune?
[ترجمه گوگل]چگونه ثروت خود را جمع کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]چطور ثروت خود را جمع کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He amassed a fortune after the war.
[ترجمه گوگل]او بعد از جنگ ثروتی جمع کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ یه ثروت جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• accumulated; aggregated; agglomerated

پیشنهاد کاربران

تجمع کرده، تجمع کردند
انباشتن، جمع کردن
گردآمده، انباشته، جمع شده

بپرس