amalgamate

/əˈmælɡəˌmet//əˈmælɡəmeɪt/

معنی: توام کردن، امیختن، یکی کردن
معانی دیگر: در هم آمیختن، ادغام کردن، ائتلاف کردن، (شیمی) ملغمه کردن یا شدن، توام کردن ملقمه فلزات با جیوه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: amalgamates, amalgamating, amalgamated
(1) تعریف: to combine or blend into a single unit.
مترادف: blend, combine, fuse, merge, mix, unite
متضاد: separate
مشابه: alloy, coalesce, commingle, compound, consolidate, interfuse, package, synthesize, unify

- The two banks amalgamated to become the largest in the country.
[ترجمه گوگل] این دو بانک با هم ادغام شدند تا به بزرگترین بانک در کشور تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان] این دو بانک با هم ادغام شدند تا به بزرگ ترین کشور در کشور تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make into an alloy with mercury.
مشابه: alloy
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: amalgamable (adj.), amalgamative (adj.), amalgamation (n.), amalgamator (n.)
(1) تعریف: to combine or unite.
مترادف: coalesce, combine, fuse, merge, mix, unite
متضاد: separate
مشابه: commingle, compound, mingle, unify

(2) تعریف: to blend with another metal.
مشابه: blend, compound

جمله های نمونه

1. The electricians' union is planning to amalgamate with the technicians' union.
[ترجمه گوگل]اتحادیه برق در حال برنامه ریزی برای ادغام با اتحادیه تکنسین ها است
[ترجمه ترگمان]اتحادیه electricians در حال برنامه ریزی برای ادغام با اتحادیه technicians است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The agency is expected to amalgamate with the National Rivers Authority.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این آژانس با سازمان ملی رودخانه ها ادغام شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این اداره با اداره ملی ری ورز ادغام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company has decided to amalgamate with the parent firm.
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم به ادغام با شرکت مادر گرفته است
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفته است که با شرکت اصلی ادغام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They decided to amalgamate the two schools.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند این دو مدرسه را با هم ادغام کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که این دو مدرسه را با هم ادغام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their company is planning to amalgamate with ours.
[ترجمه گوگل]شرکت آنها در حال برنامه ریزی برای ادغام با ما است
[ترجمه ترگمان]شرکت آن ها در حال برنامه ریزی برای ادغام با ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The editors will amalgamate all the information into one article.
[ترجمه گوگل]ویراستاران تمام اطلاعات را در یک مقاله ادغام خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]ویراستاران همه اطلاعات را در یک مقاله ادغام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the companies amalgamate and compete across wider areas they need to drive overheads down.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شرکت‌ها با هم ترکیب می‌شوند و در مناطق وسیع‌تری رقابت می‌کنند، باید هزینه‌های سربار را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]وقتی شرکت ها با هم ادغام می شوند و در مناطق گسترده تر رقابت می کنند، باید سربار خود را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Confucianism, Buddhism and Taoism complement one another, amalgamate with one another, and all together, create the perfect integrity of traditional Chinese aesthetics.
[ترجمه گوگل]آیین کنفوسیوس، بودیسم و ​​تائوئیسم یکدیگر را تکمیل می کنند، با یکدیگر ادغام می شوند و همه با هم، یکپارچگی کامل زیبایی شناسی سنتی چینی را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]Confucianism، Buddhism و Taoism یکدیگر را تکمیل می کنند، با هم یکی می شوند، و همه با هم، یکپارچگی کامل زیبایی شناسی چینی سنتی را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are happy to amalgamate with your company.
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که با شرکت شما ادغام می شویم
[ترجمه ترگمان] ما از اینکه با شرکت شما صحبت کنیم خوشحالیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That school will amalgamate with another school.
[ترجمه گوگل]آن مدرسه با مدرسه دیگری ادغام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آن مدرسه با یک مدرسه دیگر ادغام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's necessary for our two companies to amalgamate with each other.
[ترجمه گوگل]لازم است دو شرکت ما با یکدیگر ادغام شوند
[ترجمه ترگمان]لازم است که دو شرکت با هم ادغام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sites appear to amalgamate many medium.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سایت ها بسیاری از رسانه ها را با هم ترکیب می کنند
[ترجمه ترگمان]سایت هایی به نظر می رسد که بسیاری از رسانه را با هم ادغام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This company will not amalgamate with another company.
[ترجمه گوگل]این شرکت با شرکت دیگری ادغام نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت با یک شرکت دیگر ادغام نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do one's best to construct amalgamate with hill body; insist on top to keep its original ecology environment.
[ترجمه گوگل]بهترین کار را برای ساختن ترکیبی با بدنه تپه انجام دهید اصرار در بالا برای حفظ محیط زیست اصلی خود
[ترجمه ترگمان]نهایت تلاش خود را بکنید که با بدن تپه ارتباط برقرار کنید؛ بر حفظ محیط زیست اصلی خود پافشاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توام کردن (فعل)
accompany, geminate, amalgamate, twin

امیختن (فعل)
incorporate, amalgamate, admix, mingle, mix, brew, knead, compound, synthesize, meddle, fuse, fuze, inosculate, interlard

یکی کردن (فعل)
incorporate, amalgamate, unite, unify, merge, consolidate, integrate, identify

انگلیسی به انگلیسی

• combine; unite; combine
when two or more organizations amalgamate or are amalgamated, they become one large organization.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To combine or unite different elements into one 🔗
🔍 مترادف: Merge
✅ مثال: The two companies decided to amalgamate in order to strengthen their market position.
To merge or bring together different elements or entities into one cohesive whole.
ادغام کردن یا گرد هم آوردن عناصر یا اجزا مختلف در یک کل منسجم.
مثال؛
“We decided to amalgamate our various departments to improve efficiency. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about art, someone might mention, “The artist amalgamated different styles and techniques in this painting. ”
A collector might describe their collection by saying, “I’ve amalgamated various rare coins from around the world. ”

یکی شدن، تلفیق کردن،
merge
یکی کردن - یکپارچه کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : amalgamate
✅️ اسم ( noun ) : amalgamation / amalgam / amalgamator
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
مَلقَمیدن.
هَمسِرِشیدَن/هَمسِرشتن.
تلفیق

بپرس