🔸 معادل فارسی:
درمان جایگزین / درمان مکمل / شیوه ی درمانی غیررایج
در زبان محاوره ای:
درمان غیرپزشکی، روش های طبیعی، درمان های سنتی، راه های غیررسمی
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – مکمل ) :**
هر نوع درمانی که خارج از چارچوب پزشکی رایج باشد—مثل طب سنتی، طب سوزنی، ماساژ، یوگا، یا درمان های گیاهی
مثال: Many people use alternative therapy alongside conventional medicine.
خیلی ها درمان جایگزین رو در کنار پزشکی رایج استفاده می کنن.
2. ** ( روان درمانی – احساسی ) :**
رویکردهایی مثل موسیقی درمانی، هنر درمانی، مراقبه، یا درمان با حیوانات که به عنوان مکمل روان درمانی به کار می روند
مثال: Art therapy is a popular form of alternative therapy for trauma recovery.
هنر درمانی یکی از روش های رایج درمان جایگزین برای بهبود آسیب های روانیه.
3. ** ( فرهنگی – استعاری ) :**
اشاره به روش هایی که برخلاف جریان غالب یا رسمی عمل می کنند—مثلاً در سبک زندگی، تغذیه، یا مراقبت از سلامت
مثال: She prefers alternative therapies over pharmaceuticals.
اون درمان های جایگزین رو به داروهای شیمیایی ترجیح می ده.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
complementary therapy – holistic treatment – non - conventional medicine – integrative therapy – natural healing – non - mainstream care
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
این ترکیب از دهه ی ۱۹۷۰ در غرب رایج شد، به ویژه در جنبش های سلامت طبیعی و مراقبت کل نگر.
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
در زبان انگلیسی، *alternative therapy* هم می تونه بار مثبت داشته باشه ( درمان طبیعی، کل نگر، انسانی ) و هم بار شک برانگیز ( غیرعلمی، اثربخشی نامشخص ) .
این اصطلاح در طب مکمل، روان درمانی، سبک زندگی، و گفتمان های سلامت محور کاربرد دارد.
درمان جایگزین / درمان مکمل / شیوه ی درمانی غیررایج
در زبان محاوره ای:
درمان غیرپزشکی، روش های طبیعی، درمان های سنتی، راه های غیررسمی
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – مکمل ) :**
هر نوع درمانی که خارج از چارچوب پزشکی رایج باشد—مثل طب سنتی، طب سوزنی، ماساژ، یوگا، یا درمان های گیاهی
مثال: Many people use alternative therapy alongside conventional medicine.
خیلی ها درمان جایگزین رو در کنار پزشکی رایج استفاده می کنن.
2. ** ( روان درمانی – احساسی ) :**
رویکردهایی مثل موسیقی درمانی، هنر درمانی، مراقبه، یا درمان با حیوانات که به عنوان مکمل روان درمانی به کار می روند
مثال: Art therapy is a popular form of alternative therapy for trauma recovery.
هنر درمانی یکی از روش های رایج درمان جایگزین برای بهبود آسیب های روانیه.
3. ** ( فرهنگی – استعاری ) :**
اشاره به روش هایی که برخلاف جریان غالب یا رسمی عمل می کنند—مثلاً در سبک زندگی، تغذیه، یا مراقبت از سلامت
مثال: She prefers alternative therapies over pharmaceuticals.
اون درمان های جایگزین رو به داروهای شیمیایی ترجیح می ده.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
این ترکیب از دهه ی ۱۹۷۰ در غرب رایج شد، به ویژه در جنبش های سلامت طبیعی و مراقبت کل نگر.
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
در زبان انگلیسی، *alternative therapy* هم می تونه بار مثبت داشته باشه ( درمان طبیعی، کل نگر، انسانی ) و هم بار شک برانگیز ( غیرعلمی، اثربخشی نامشخص ) .
این اصطلاح در طب مکمل، روان درمانی، سبک زندگی، و گفتمان های سلامت محور کاربرد دارد.
درمان جایگزین