1. before the match, the two wrestlers had an altercation
قبل از مسابقه دو کشتی گیر با هم حرفشان شد.
2. The boys had an altercation over the umpire's decision.
[ترجمه گوگل]پسرها بر سر تصمیم داور با هم درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تصمیم داور را گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A youth became involved in an altercation with a police officer over a parking ticket.
[ترجمه گوگل]درگیری جوانی با افسر پلیس بر سر بلیط پارکینگ
[ترجمه ترگمان]یک جوان در یک نزاع با یک افسر پلیس در یک پارکینگ وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. According to witnesses, the altercation between the two men started inside the restaurant.
[ترجمه گوگل]به گفته شاهدان، درگیری بین این دو مرد از داخل رستوران آغاز شد
[ترجمه ترگمان]طبق گفته شاهدها، درگیری بین دو مرد داخل رستوران شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I had a slight altercation with some people who objected to our filming.
[ترجمه گوگل]با چند نفری که به فیلمبرداری ما اعتراض داشتند، کمی درگیری داشتم
[ترجمه ترگمان]من یه دعوای مختصر با کسایی داشتم که با filming مخالف بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Throughout the entire altercation, not one sensible word was uttered.
[ترجمه گوگل]در تمام درگیری، یک کلمه معقول به زبان نیامد
[ترجمه ترگمان]تمام این مجادله، نه یک کلمه معقول بر زبان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That altercation with Luke had drained her.
[ترجمه گوگل]آن مشاجره با لوک او را خسته کرده بود
[ترجمه ترگمان]این مجادله با لوک او را خسته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. An altercation ensued at the lab, and Angeli was convicted this week of disorderly conduct and malicious destruction of property.
[ترجمه گوگل]درگیری در آزمایشگاه روی داد و آنجلی این هفته به دلیل اختلال در رفتار و تخریب بد اموال محکوم شد
[ترجمه ترگمان]نزاع در آزمایشگاه به پایان رسید، و Angeli در این هفته از رفتار disorderly و تخریب نادرست اموال محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They became involved in an altercation with two white men, Ronald Ebens and Michael Nitz, at a topless club.
[ترجمه گوگل]آنها با دو مرد سفیدپوست به نامهای رونالد ابنز و مایکل نیتز در یک باشگاه بدون تنه درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک نزاع با دو مرد سفید، رونالد Ebens و مایکل nitz در یک باشگاه برهنه درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Police arrested Hale, because they believed the altercation with Tavai had not justified the use of deadly force.
[ترجمه گوگل]پلیس هیل را دستگیر کرد، زیرا معتقد بود درگیری با طاوایی استفاده از نیروی مرگبار را توجیه نکرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس هیل را دستگیر کرد، چون آن ها معتقد بودند که درگیری با Tavai استفاده از نیروی کشنده را توجیه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The altercation concluded with Bugel tossing Brown from the session.
[ترجمه گوگل]درگیری با پرتاب بوگل براون از جلسه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این مشاجره با Bugel براون در جلسه خاتمه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A recent upset or altercation can unsettle some one with severe dementia, making behaviour even more erratic.
[ترجمه گوگل]یک ناراحتی یا مشاجره اخیر می تواند فردی را که دچار زوال عقل شدید است، ناآرام کند و رفتار را بیش از پیش نامنظم تر کند
[ترجمه ترگمان]آشفتگی و یا نزاع اخیر باعث unsettle کسی شود که دچار جنون شدید شود و رفتاری حتی نامنظم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Well, the only altercation I remember having with him was when I was very little, five or six.
[ترجمه گوگل]خوب، تنها دعوای من به یاد دارم که با او داشتم، زمانی که من خیلی کوچک بودم، پنج شش ساله بودم
[ترجمه ترگمان]خب، تنها دعوایی که یادمه وقتی بود که خیلی کم پنج یا شش سالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There was a brief altercation and someone called the police.
[ترجمه گوگل]درگیری کوتاهی رخ داد و فردی با پلیس تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]یه دعوای مختصر و یه نفر به پلیس زنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He was engaged in some sort of altercation with the driver.
[ترجمه گوگل]او درگیر نوعی درگیری با راننده بود
[ترجمه ترگمان]او با راننده درگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید