alterative

/ˈɔːltəreɪtɪv//ˈɔːltərətɪv/

دگرگون ساز، دگروارگر، تغییرآور، دگرگون سازنده، تغییردهنده، مقوی، محلل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: tending to alter or cause alteration.

جمله های نمونه

1. An alterative approach to wisdom focuses on the more positive idea that wise people are very knowledgeable people.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد جایگزین به خرد بر این ایده مثبت تر تمرکز می کند که افراد عاقل افراد بسیار آگاه هستند
[ترجمه ترگمان]رویکرد alterative به عقل بر روی ایده مثبت تری تمرکز می کند که افراد خردمند افراد بسیار آگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This paper propose a novel alterative step LMS auto - adapted filter algorithm based on mean squared - error estimation.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم فیلتر خودکار سازگار LMS مبتنی بر میانگین مربعات - تخمین خطا را پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم فیلتر جدید مبتنی بر خودرو را براساس برآورد خطای مربع میانگین پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a good alterative for those places of rich power resources such as hydropower, wind energy, ground thermal energy, tide energy and nuclear energy.
[ترجمه گوگل]این یک جایگزین خوب برای مکان هایی با منابع غنی انرژی مانند انرژی آبی، انرژی باد، انرژی حرارتی زمین، انرژی جزر و مد و انرژی هسته ای است
[ترجمه ترگمان]این برای آن مناطق از منابع قدرت غنی مثل برق آبی، انرژی باد، انرژی حرارتی زمین، انرژی جزر و مد و انرژی هسته ای بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The results demonstrate transformed alterative, compensatory-adaptive and inflammatory reactions in bronchial mucosa of contingent.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان‌دهنده واکنش‌های جایگزین، جبرانی-تطبیقی ​​و التهابی در مخاط نایژه‌های احتمالی است
[ترجمه ترگمان]نتایج، واکنش های transformed، compensatory و التهابی را در bronchial مخاط of نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. First, a nested transaction model based on functional alterative tasks is given by analyzing the characteristics of real-time transactions in mobile distributed environment.
[ترجمه گوگل]ابتدا، یک مدل تراکنش تودرتو مبتنی بر وظایف جایگزین عملکردی با تجزیه و تحلیل ویژگی‌های تراکنش‌های بلادرنگ در محیط توزیع‌شده موبایل ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]اول، یک مدل تراکنش تودرتو براساس وظایف alterative عملکردی با تجزیه و تحلیل ویژگی های تراکنش های زمان واقعی در محیط توزیع شده موبایل داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alterative proofs of two theorems concerning the existence and uniqueness of solutions for nonlinear resistive circuit are given.
[ترجمه گوگل]اثبات های جایگزین دو قضیه در مورد وجود و منحصر به فرد بودن راه حل ها برای مدار مقاومتی غیرخطی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]اثبات دو قضیه در رابطه با وجود و منحصر به فرد بودن راه حل ها برای مدار مقاومتی غیرخطی ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During alterative working conditions, it is need to meet the movement requirement for original design of flywheel rapidly.
[ترجمه گوگل]در طول شرایط کاری جایگزین، باید به سرعت مورد نیاز حرکت برای طراحی اصلی فلایویل برآورده شود
[ترجمه ترگمان]در طول شرایط کاری alterative، نیاز است که نیاز جنبش برای طراحی اصلی چرخ لنگر را به سرعت برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. OBJECTIVE:To investigate the alterative rules of PKC activity in the brain tissue of rat in development stage under chronic exposure of Pb and its effects on the memory development of the mice.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی قوانین جایگزین فعالیت PKC در بافت مغز موش صحرایی در مرحله رشد تحت مواجهه مزمن با سرب و اثرات آن بر رشد حافظه موش‌ها
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای بررسی قوانین alterative فعالیت PKC در بافت مغز موش در مرحله توسعه تحت معرض قرار گرفتن مزمن Pb و اثرات آن بر توسعه حافظه موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The more alterative, the more difficult the choice.
[ترجمه گوگل]هرچه جایگزین تر باشد، انتخاب دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]هر چه سخت تر باشد، انتخاب دشوارتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First, a nested transaction model based on functional alterative tasks is given by analyzing the characteristics of real-time transactions in mobile distributed envir.
[ترجمه گوگل]ابتدا، یک مدل تراکنش تودرتو مبتنی بر وظایف جایگزین عملکردی با تجزیه و تحلیل ویژگی‌های تراکنش‌های بلادرنگ در محیط توزیع‌شده موبایلی ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]اول، یک مدل تراکنش تودرتو براساس وظایف alterative کارکردی با تجزیه و تحلیل ویژگی های تراکنش های زمان واقعی در envir توزیع همراه ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The technique might provide an alterative way to estimate the blood volume velocity more quickly and more economic.
[ترجمه گوگل]این تکنیک ممکن است یک روش جایگزین برای تخمین سرعت حجم خون سریعتر و اقتصادی تر ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]این تکنیک ممکن است یک روش alterative برای تخمین سرعت حجم خون به سرعت و اقتصادی بیشتر فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The common hypotheses of the shell structure aren't alterative in the new finite element method, and it finishes the solution through the integral of the different laminas .
[ترجمه گوگل]فرضیه های رایج ساختار پوسته در روش اجزای محدود جدید جایگزین نیستند و حل را از طریق انتگرال لایه های مختلف به پایان می رساند
[ترجمه ترگمان]فرضیه های معمول ساختار پوسته در روش اجزا محدود جدید مورد استفاده قرار نمی گیرد، و راه حل را از طریق انتگرال of مختلف به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chinese character rhetoric of riddle and alterative interpretation of intermittence reading .
[ترجمه گوگل]لفاظی حروف چینی معما و تفسیر جایگزین خواندن متناوب
[ترجمه ترگمان]کلمات زبان چینی مربوط به تفسیر و تفسیر alterative از کتاب خواندن intermittence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective:To study the alterative content of NGF, BDNF and the alterative expression of their in situ genes in rat spinal cord after continuative compression injury.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه محتوای جایگزین NGF، BDNF و بیان جایگزین ژن‌های درجا آنها در نخاع موش صحرایی پس از آسیب فشاری مداوم
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه محتوای alterative of، BDNF و بیان alterative ژن در محل خود در نخاع موش پس از آسیب فشرده سازی continuative
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to alter, tending to change

پیشنهاد کاربران

هر آنچه که سلامت رفته را به شخص بازگرداند - برگشت دهنده ى تندرستی.

بپرس