اسم ( noun )
• (1) تعریف: the state or process of altering.
• مترادف: adaptation, adjustment, change, modification, revision
• متضاد: preservation
• مشابه: amendment, conversion, qualification
• مترادف: adaptation, adjustment, change, modification, revision
• متضاد: preservation
• مشابه: amendment, conversion, qualification
- Making a movie out of the complicated novel required substantial alteration of the plot.
[ترجمه گوگل] ساختن یک فیلم از روی رمان پیچیده نیاز به تغییر اساسی در داستان داشت
[ترجمه ترگمان] ساخت فیلمی از رمان پیچیده، مستلزم تغییر اساسی این طرح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ساخت فیلمی از رمان پیچیده، مستلزم تغییر اساسی این طرح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the condition of being altered.
• مترادف: adaptation, adjustment, change, modification
• متضاد: preservation
• مشابه: conversion, shift
• مترادف: adaptation, adjustment, change, modification
• متضاد: preservation
• مشابه: conversion, shift
• (3) تعریف: a modification or change.
• مترادف: amendment, difference, metamorphosis, modification, qualification, transformation, variation
• مشابه: change, commutation, conversion
• مترادف: amendment, difference, metamorphosis, modification, qualification, transformation, variation
• مشابه: change, commutation, conversion
- The suit needs alterations for it to fit him well.
[ترجمه گوگل] کت و شلوار نیاز به تغییراتی دارد تا به خوبی به تن او برسد
[ترجمه ترگمان] این لباس برای سازگاری با او به تغییرات نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این لباس برای سازگاری با او به تغییرات نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید