• (1)تعریف: a second self or another aspect of oneself. • مترادف: second self • مشابه: counterpart, doppelg�nger, double, twin
• (2)تعریف: an extremely close friend; one who is intimate. • مترادف: familiar, friend, intimate, soul mate • مشابه: confidant, mate
جمله های نمونه
1. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه میثم] او رفیق شفیق من است ماهرجا میرویم با هم میرویم
|
[ترجمه گوگل]او شخصیت جایگزین من است که همه جا با هم می رویم [ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Barry Humphries's alter ego Dame Edna has taken the US by storm.
[ترجمه گوگل]آلتر ایگوی بری هامفریز، دام ادنا، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داده است [ترجمه ترگمان]شخصیت تغییر یافته \"بری Humphries\" (Edna Edna)با طوفان ایالات متحده را تسخیر کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Gissing used his fictional alter ego to attack Victorian morals.
[ترجمه گوگل]گیسینگ از جایگزینی خیالی خود برای حمله به اخلاق ویکتوریایی استفاده کرد [ترجمه ترگمان]Gissing از شخصیت تغییر شخصیت خیالی خود برای حمله به اخلاقیات ویکتوریا استفاده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Mrs Reagan was widely regarded as the President's alter ego.
[ترجمه گوگل]خانم ریگان به طور گسترده ای به عنوان شخصیت جایگزین رئیس جمهور در نظر گرفته می شد [ترجمه ترگمان]خانم ریگان به طور گسترده به عنوان تغییر شخصیت رئیس جمهور شناخته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Superman's alter ego was Clark Kent.
[ترجمه گوگل]آلتر ایگوی سوپرمن کلارک کنت بود [ترجمه ترگمان]سوپرمن تغییر شخصیت سوپرمن \"کلارک کنت\" بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Clark Kent is Superman's alter ego.
[ترجمه گوگل]کلارک کنت آلتر ایگوی سوپرمن است [ترجمه ترگمان]کلارک کنت، شخصیت تغییر سوپرمن را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Straus was Ickes's alter ego a newspaperman, a liberal, a fighter, a curmudgeon.
[ترجمه گوگل]استراوس آلتر ایگوی ایکس بود، روزنامهنویس، لیبرال، مبارز، و دمدمی مزاج [ترجمه ترگمان]Straus، ego، یک newspaperman، یک لیبرال، یک جنگجو، یک جنگجوی سرسخت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Margara seems very much the alter ego of her creator.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مارگارا بسیار شبیه آلتر ایگوی خالقش است [ترجمه ترگمان]Margara به نظر می رسد که شخصیت تغییر یافته خالق او بسیار زیاد باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Equally Odette and her alter ego Odile attract the prince less through their enchanted beauty than through their artlessness.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه، اودت و اودیل دیگر، شاهزاده را با زیبایی مسحور خود جذب میکنند تا بیهنر بودنشان [ترجمه ترگمان]به همان اندازه که ادت و ضمیر ناخودآگاه او باعث جلب توجه شاهزاده نسبت به زیبایی جادویی خود نسبت به سادگی آن ها شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was not much closer to Belafonte, whose alter ego he played in the show.
[ترجمه گوگل]او خیلی به بلافونته نزدیکتر نبود، که او در این نمایش بازی میکرد [ترجمه ترگمان]او چندان به Belafonte نزدیک نبود، که شخصیت دگرگون شونده او در نمایش بازی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Emmett's cybersex alter ego appears and gives him the courage to be the strong, tough man he dreams of being.
[ترجمه گوگل]تغییر منی جنسی امت ظاهر می شود و به او شهامت می دهد تا مرد قوی و سرسختی باشد که آرزوی بودنش را دارد [ترجمه ترگمان]ظاهر تغییر شکل امت ظاهر شده و شجاعت او را به مردی قوی و سرسخت تبدیل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Comic - book superheroes have an alter ego, and so do immigrants in the United States.
[ترجمه گوگل]ابرقهرمانان کتاب های مصور و مهاجران در ایالات متحده نیز دارای روحیه ای دیگر هستند [ترجمه ترگمان]قهرمانان کتاب کامیک یک شخصیت تغییر یافته دارند، و بنابراین مهاجران در آمریکا هم چنین می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She is, first and foremost, her husband's alter ego.
[ترجمه گوگل]او قبل از هر چیز، شخص دیگری از شوهرش است [ترجمه ترگمان]او اولین و اولین و مهم ترین شخصیت شوهرش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. An incorrigible Romeo, Mr. Mays gave his alter ego a Juliet: the sister of a Mexican-American gang member.
[ترجمه گوگل]آقای میس که یک رومئوی اصلاحناپذیر بود، به آلتر ایگوی خود ژولیت داد: خواهر یکی از اعضای باند مکزیکی-آمریکایی [ترجمه ترگمان]یک رومئو اصلاح ناپذیر، آقای Mays به شخصیت alter یک ژولیت می داد: خواهر یک عضو گروه مکزیکی - آمریکایی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. During the past couple of years, Jerry had practically become his younger alter ego.
[ترجمه گوگل]در طی دو سال گذشته، جری عملاً تبدیل به شخصیت جوان تر او شده بود [ترجمه ترگمان]در طول چند سال گذشته، جری عملا شخصیت تغییر یافته خود را یافته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• alternate personality, second personality your alter ego is the other side of your personality from the one which people normally see. an alter ego is a very close and intimate friend.
پیشنهاد کاربران
تخصصی حقوقی: alter ego doctrine دکترین شخصیت ثانوی
نهاد جایگزین، سرشت جایگزین، همزاد
همزاد
بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان از دید سایر مردم است.