also

/ˈɒlsoʊ//ˈɔːlsəʊ/

معنی: نیز، بعلاوه، همچنین، و همچنین، و نیز، همینطور، گذشته از این
معانی دیگر: همچنین، نیز، همینطور، بعلاوه، گذشته از این

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in addition; as well; too.
مترادف: too
مشابه: in the bargain, into the bargain, moreover

- They have an apartment in the city and a house in the country also.
[ترجمه الهام ابوالحسنی] آنها یک آپارتمان در شهر و یک خانه در روستا نیز دارند.
|
[ترجمه آسا] آنها اپارتمان در شهر و بعلاوه خانه ای در کشور نیز دارند
|
[ترجمه سارا طاهران] آن ها یک آپارتمان در شهر همچنین یک خانه در روستا دارند.
|
[ترجمه آرش زینلی] آنها یک آپارتمان در شهر و یک خانه همچنین در روستا دارند.
|
[ترجمه محمود موسوی] پرسن پرس
|
[ترجمه گوگل] آنها یک آپارتمان در شهر و یک خانه در کشور نیز دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها آپارتمانی در شهر و خانه ای در کشور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She works as an artist and also as a musician.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک هنرمند و همچنین به عنوان یک نوازنده کار می کند
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک هنرمند و به عنوان یک موسیقی دان کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: likewise; as well.

- Your brother needs a haircut, and you need one also.
[ترجمه الهام ابوالحسنی] شما و برادرتان احتیاج به اصلاح موهای سرتان دارید.
|
[ترجمه مهسا] برادر تو نیاز به کوتاه کردن مو داردو تو هم نیز همین
|
[ترجمه سحر] برادر شما نیاز دارد به کوتاه کردن مو و شما نیز همچنین
|
[ترجمه ao] برادر شما و خودتون نیاز به کوتاه کردن مو دارین
|
[ترجمه گوگل] برادر شما نیاز به کوتاه کردن مو دارد و شما نیز به یک مدل مو نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] ، برادرت به اصلاح مو احتیاج داره و تو هم به یکی نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in addition to what has just been said or written.
مترادف: furthermore
مشابه: besides, moreover

- Also, I would like to make it clear that this behavior will not be tolerated in the future.
[ترجمه گوگل] ضمناً عرض می کنم که این رفتار در آینده قابل تحمل نخواهد بود
[ترجمه ترگمان] همچنین مایلم روشن کنم که این رفتار در آینده قابل تحمل نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. . . . also shed two or three teardrops
. . . اشکی دو سه هم بفشان

2. biology also embraces botany and zoology
زیست شناسی،گیاه شناسی و جانور شناسی را هم در بر می گیرد.

3. france also fell without much resistance
فرانسه نیز بدون مقاومت زیاد تسخیر شد.

4. genes also determine height and looks
ژن ها قد و قیافه را هم تعیین می کنند.

5. he also helped out
او هم کمک کرد.

6. he also interposed several other questions
او چندین پرسش دیگر را هم مطرح کرد.

7. he also mooted the subject of new taxes
او موضوع مالیات های جدید را هم پیش کشید.

8. i also gave private lessons
من درس خصوصی هم دادم.

9. production also needs to be costed out
هزینه ی فرآوری نیز باید برآورد شود.

10. she also gave me a free sample of the drug
اشانتیون مجانی دارو را به من هم داد.

11. she also had a generous endowment of intelligence
او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.

12. sound also travels through the medium of water
صدا در پرگیر آب هم حرکت می کند.

13. there's also icecream? fantastic!
بستنی هم هست ؟ چه خوب !

14. they also consider earthquakes a form of judgement
آنان زلزله را هم مشیت الهی می دانند.

15. they also slaughtered civilians
آنان غیر نظامیان را هم قتل عام کردند.

16. we also saw the roman catacombs
سردابه های روم را هم دیدیم.

17. ali wanted also to sample the delights of country life
علی می خواست لذایذ زندگی روستایی را هم مزه کند.

18. are you also in with them?
آیا توهم همدست آنها هستی ؟

19. australia is also becoming a melting pot
استرالیا نیز دارد تبدیل به یک کشور چند ملیتی می شود.

20. does she also pluck her eyebrows?
آیا او هم زیر ابروی خود را بر می دارد؟

21. german immigrants also populated texas
کوچگران آلمانی در تگزاس هم ساکن شدند.

22. he is also deaf
او کر هم هست.

23. he is also responsible for purchasing
او مسئول خرید هم هست.

24. i have also walked there
من به آنجا پیاده هم رفته ام.

25. laboratory tests also corroborated einstein's theory
آزمون های آزمایشگاهی نیز نظریه ی انشتین را تایید کردند.

26. men and also women
مردان و همچنین زنان

27. other motives also came into play
انگیزه های دیگری هم در کار دخیل شد.

28. reporters were also on hand
خبرنگاران نیز حضور داشتند.

29. she has also performed in that play
او در آن نمایش هم بازی کرده است.

30. teaching is also being automated
تدریس نیز دارد ماشینی می شود.

31. the book also contains colored plates
کتاب دارای تصویرهای رنگی نیز هست.

32. the club also accepted women and accordingly changed its name
باشگاه خانم ها را هم به عضویت پذیرفت و لذا اسم خود را عوض کرد.

33. the earth also revolves on its own axis
زمین بر محور خودش نیز می چرخد.

34. the exhibition also includes paintings by him
آثار عرضه شده شامل نقاشی های او نیز می شود.

35. the park also has bicycle and walking trails
پارک دارای راه های ویژه ی دوچرخه و پیاده روی نیز هست.

36. the rent also includes heat
کرایه شامل (هزینه ی) گرم سازی هم می شود.

37. their capers also included armed robbery and picking pockets
بزهکاری آنها شامل سرقت مسلحانه و جیب بری هم شد.

38. their language also grows by englishing foreign words
زبان آنها ازراه انگلیسی کردن واژه های خارجی نیز گسترش می یابد.

39. there, they also sell smuggled goods under the counter
در آنجا کالای قاچاق را هم یواشکی می فروشند.

40. this bench also functions as my bed
این نیمکت برایم کار تختخواب را هم می کند.

41. we are also mindful of their needs
ما در فکر احتیاجات آنها نیز هستیم.

42. women can also achieve in activities monopolized by men
زن ها نیز می توانند در فعالیت هایی که در انحصار مردهاست موفق باشند.

43. you can also buy bread ready cut
نان را می توان به صورت از پیش بریده هم خرید.

44. each child is also given homework
به هریک از بچه ها تکلیف منزل هم می دهند.

45. each park must also have a playground for children
هرپارک باید محل بازی برای کودکان نیز داشته باشد.

46. her daily duties also included cooking
کارهای روزانه ی او شامل پخت و پز هم می شد.

47. her rudeness was also savoring of contempt
بی ادبی او حاوی نشانه هایی از تحقیر هم بود.

48. his claim was also supported by his neighbors
ادعای او مورد تایید همسایگانش نیز قرار گرفت.

49. his everyday activities also include swimming and walking
فعالیت های روزانه ی او شامل شنا و پیاده روی هم می شود.

50. human values are also subject to change
ارزش های انسانی هم دستخوش دگرگونی می شود.

51. some animals can also see at night
برخی جانوران در شب هم می بینند.

52. the party's platform also includes econmic reforms
برنامه ی حزب شامل اصلاحات اقتصادی نیز می شود.

53. a draft whose ingredients also included opium
دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.

54. a good story must also have an element of surprise
یک داستان خوب باید دارای عامل شگفتی نیز باشد.

55. for entertainment there was also music and swimming
برای سرگرمی موسیقی و شنا هم وجود داشت.

56. france and germany were also brought in as parties to the treaty
فرانسه و آلمان هم به عنوان امضا کنندگان عهدنامه پذیرفته شدند.

57. having influencial parents is also very advantageous
داشتن والدین با نفوذ نیز بسیار کارساز است.

58. other sports facilities are also on tap
تسهیلات ورزشی دیگری نیز در دسترس است.

59. the sun's energy can also be stored
انرژی خورشید را هم می توان ذخیره کرد.

60. a course of injections was also prescribed
یک دوره آمپول نیز تجویز شد.

61. he is married but he also has a kept woman
او متاهل است ولی یک معشوقه ی دایمی هم دارد.

62. he is married but he also has a mistress
او متاهل است ولی معشوقه هم دارد.

63. the college of translation was also established by him
مدرسه ی عالی ترجمه هم توسط او پایه گذاری شد.

64. the idea that the world also has a creator. . .
این پنداشت که دنیا خالقی هم دارد. . .

65. the perquisites of this job also include a house and a car
مزایای این شغل شامل اتومبیل و منزل نیز می شود.

66. the president of the bank also turned out to be a crook
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.

67. they were singing and we also joined in
آنان سرود می خواندند و ما هم به آنها پیوستیم.

68. when swords clash, blood will also flow
هنگامی که شمشیرها چکاچاک کنند خون نیز ریخته می شود.

69. he possessed not only power but also great wealth
او نه تنها قدرت داشت بلکه دارای ثروت زیادی هم بود.

70. help from the privates sector is also important in projecting school building programs
در برنامه ریزی ساختمان مدارس کمک بخش خصوصی نیز اهمیت دارد.

مترادف ها

نیز (قید)
again, also, too, likewise, both

بعلاوه (قید)
far, further, plus, farther, again, also, too, likewise, as well as, in addition, besides, moreover, furthermore, aside from, more, therewith, supra, thereto, withal

همچنین (قید)
eke, also, too, as well as

و همچنین (قید)
also

و نیز (قید)
also, as well as

همینطور (قید)
so, also

گذشته از این (قید)
also, besides, furthermore

تخصصی

[ریاضیات] باز هم

انگلیسی به انگلیسی

• in addition, too
you use also when you are giving more information about a person or thing.
you can use also to say that the same fact applies to someone or something else.

پیشنهاد کاربران

بلکه
همچنین
مثال: She is not only intelligent but also hardworking.
او نه تنها باهوش است بلکه پرتلاش هم هست.
بسته به سیاق جمله، می تواند به معنای درعینِ حال هم باشد.
وانگهی. [ گ َ ] ( ق مرکب ) سپس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . پس. پس از آن. بعد :
بدو گفت شیرین که دادم نخست
بده وانگهی جان من پیش تست.
فردوسی.
چرخش ز زرِّ زرد کنی وانگهی در او
دندانه بلورین گردش فروکنی.
...
[مشاهده متن کامل]

منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 129 ) .
وانگهی بر طریق معذوری
خواست از شاه شهر دستوری.
نظامی.
وانگهی ترکتاز کرد به روم
درفکند آتشی در آن بر و بوم.
نظامی.
اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده ست پس دیوار.
سعدی.
|| وآنگاه. در آنوقت :
وانگهی فرزندگانت گازری سازد ز تو
شوید و کوبد ترا در زیر کوبین زرنک.
حکیم غمناک ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
وآنگهی گوئی من از شاه جهان شاکر نیم
گرنه ننگ آید ازین شه رخت رو بربند هین.
منوچهری.
|| بعلاوه. علاوه بر این. از این گذشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : وانگهی مرگ دسته جمعی بی مزه نیست. ( هدایت ، سایه روشن ) .
وانگه. [ گ َه ْ ] ( ق مرکب ) آنزمان. || بعلاوه :
وانگه بغلی نعوذ باﷲ
مردار در آفتاب مرداد.
سعدی.
رنگهای همه نیکو و بویها همه خوش و طمعها همه شیرین وانگه هر میوه صورتی نیکو دارد

در ضمن
افزون بر این
من سیب دوست دارج وهمچنین موز
فقط ( نیز ) ترجمه کنید چون در غیر این صورت ترجمه شمای بوی ترجمه می دهد و طبیعی نیست
همچنین
مترادفtoo
همچنین ، نیز
میشه نیز ، همچنین و مترادف آن می شود too
واژه also به معنای همچنین
قید also در مواقعی به کار می رود که بخواهیم علاوه بر چیزهای ذکر شده چیز دیگری هم اضافه کنیم. این قید به معنی همچنین است. مثلا:
i'm cold, and i'm also hungry and tired ( من سردم است، و همچنین گرسنه و خسته هستم. )
...
[مشاهده متن کامل]

در این مثال علاوه بر گفتن این که سردش است، اشاره کرده است که گرسنه و خسته نیز هست.
منبع: سایت بیاموز

مجددا
Also= همچنین
He also buries some jewels.
او هم چنین مقداری الماس را خاک کرد.
تو همچنین
We are also in touch in PV
There is no doubt that he and I are not related
ما در در پی وی هم باهم در ارتباط هستیم
به ارتباط نبودن من و او جای هیچ شکی نیست
در هر صورت.
و راجع به اون دوستمون که می خواست کره ای تایپ کنه. . اگه کامپیوتری برنامه مربوطه رو نداشته باشه، نمی تونه نوشته کره ای رو نشون بده. منم کره ای رو تا حد متوسط می دونم و یه کمی ام چینی بلدم، اما اینجا مخصوص انگلیسیه نه هیچ زبان دیگه ای یا جای پیاده کردن ذوق. چون خیلیا مث من ، بیشتر از خود دیکشنری به نظرات کاربران برای پیدا کردن معنی مورد نظرشون نگاه می کنن.
...
[مشاهده متن کامل]

نیز. به علاوه
اگرچه ( زمانی که در جمله بعد but آمده باشد )
نیز ، همچنین، همینطور
همچنین، نیز، همینطور
در عین حال
( ( همچنین، نیز ) ) هم معنی کلمه ی سو هم هستsoo و چندین معنی دیگر هم دارد؟اما دوستان بیشتر معنی نیز و همچنین رو دارد هرچند که بستگی دارد با چه کلمه یا جمله ای بیاید؟حتی ممکن است با یه سری کلمات یا جملات بیاید که اصلا این معنی هارو نده!
باتشکر
همیشه
به این خاطر
نیز , همچنین

نیز، بعلاوه، همچنین، و همچنین، و نیز، همینطور، گذشته از این
Also means
همچنینor too
معنی:بعلاوه/نیز/همچنین
مترادف:too
همچنین
معنی همچنین /بعلاوه/ نیز/ همینطور /گذشته از این
یعنی تکرار ی، دوباره وهم معنی آن در زبان انگلیسی، too است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس