allure

/əˈlʊr//əˈlʊə/

معنی: بطمع انداختن، تطمیع کردن
معانی دیگر: جلب کردن، اغوا کردن، به هوس انداختن، به دام انداختن، فریفتن، وسوسه کردن، مجذوب کردن، مفتون کردن، به طمع انداختن، تحریص کردن، افسون، جذبه، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، شیفتگی، شیفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: allures, alluring, allured
(1) تعریف: to attract by appealing to desires or wishes; tempt.
مترادف: attract, entice, intrigue, lure, tempt
متضاد: put off, repel
مشابه: bait, beckon, beguile, captivate, charm, enrapture, enthrall, entrance, induce, inveigle, seduce, stimulate, tantalize, titillate

- The sea allured him with its promise of adventure.
[ترجمه گوگل] دریا با وعده ماجراجویی او را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان] دریا او را با قول ماجراجویی مجذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Investors were allured by the prospect of getting rich quick.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاران با چشم انداز ثروتمند شدن سریع جذب شدند
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاران از این امید که زود ثروتمند شوند به دام افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fascinate; enchant.
مترادف: beguile, bewitch, charm, enchant, enthrall, fascinate
متضاد: disgust
مشابه: entrance, spellbind, titillate

- They were allured by the strangely beautiful music.
[ترجمه گوگل] آنها توسط موسیقی عجیب و زیبا جذاب شدند
[ترجمه ترگمان] از این موسیقی به نحو شگفت انگیزی مجذوب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She allured him with her flowing hair.
[ترجمه گوگل] او را با موهای روان خود جذب کرد
[ترجمه ترگمان] او با موهای مواج خود او را فریب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to attract or entice one.
مترادف: appeal, attract, delight, entice, fascinate
متضاد: repel
مشابه: charm, intrigue

- This more sensual type of advertising for the perfume certainly does allure.
[ترجمه گوگل] این نوع تبلیغات احساسی تر برای عطر مطمئناً جذاب است
[ترجمه ترگمان] این نوع more تبلیغاتی برای عطر، قطعا جذابیت خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: allurement (n.)
• : تعریف: the force of appeal or charm.
مترادف: appeal, attractiveness, enchantment, enticement, fascination, lure, temptation
متضاد: repulsion
مشابه: bait, beauty, call, charm, delight, intrigue, seduction

- The city of New Orleans has a special allure, especially for devotees of jazz.
[ترجمه گوگل] شهر نیواورلئان جذابیت خاصی دارد، به ویژه برای طرفداران موسیقی جاز
[ترجمه ترگمان] شهر نیواورلئان یک افسون ویژه مخصوص به ویژه برای علاقمندان به جاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was a coarse man, but he possessed a mysterious sexual allure.
[ترجمه گوگل] او مردی خشن بود، اما از جذابیت جنسی مرموز برخوردار بود
[ترجمه ترگمان] او مرد خشنی بود، اما جذاب و جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the allure of wealth and power
فریبایی ثروت و قدرت

2. Rewards allure men to brave danger.
[ترجمه گوگل]جوایز مردان را به خطر شجاع جذب می کند
[ترجمه ترگمان]پاداش مردان را به خطر میندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Already the allure of meals in restaurants had begun to pall.
[ترجمه گوگل]از قبل جذابیت غذاها در رستوران ها کمرنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]از هم اکنون فریبندگی غذا در رستوران ها آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Empty hands no hawk allure.
[ترجمه negarr] دستان خالی شاهین را ترغیب نمیکنند
|
[ترجمه گوگل]دست های خالی هیچ جذابیتی برای شاهین ندارد
[ترجمه ترگمان]دست خالی، جذابیت و جذابیت خاصی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The allure of the moonlit swimming pool proved too much for him.
[ترجمه گوگل]جذابیت استخر مهتابی برای او بیش از حد ثابت شد
[ترجمه ترگمان]جذابیت استخر شنا با نور مهتاب بیش از حد به او ثابت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a game that has really lost its allure.
[ترجمه گوگل]این یک بازی است که واقعا جذابیت خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]این یک بازی است که واقعا جذابیت خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The allure of diamonds lies at the heart of the issue.
[ترجمه گوگل]جذابیت الماس در قلب موضوع نهفته است
[ترجمه ترگمان]جذابیت الماس در قلب مساله نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A challenging language, carrying with it the sweet allure of forbidden fruit.
[ترجمه گوگل]زبانی چالش برانگیز که جذابیت شیرین میوه ممنوعه را با خود حمل می کند
[ترجمه ترگمان]یک زبان چالش برانگیز، که به همراه آن افسون شیرین میوه ممنوع را باخود حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They do not possess the seductive allure of other parts of the female anatomy.
[ترجمه گوگل]آنها جذابیت اغوا کننده سایر بخش های آناتومی زن را ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها جذابیت اغوا کننده بخش های دیگر کالبدشناسی زن را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of the allure is a residue of the Gregorian chant mania of a few years ago.
[ترجمه گوگل]برخی از جذابیت ها باقی مانده از شیدایی سرود گریگوری چند سال پیش است
[ترجمه ترگمان]برخی از the باقیمانده of chant Gregorian چند سال پیش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fatty snacks can soon lose their allure if you have nothing else to eat.
[ترجمه گوگل]اگر چیز دیگری برای خوردن نداشته باشید، تنقلات چرب به زودی جذابیت خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]اگر چیز دیگری برای خوردن ندارید، وعده های فتی به زودی جذابیت خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It held no allure for me.
[ترجمه گوگل]برای من جذابیتی نداشت
[ترجمه ترگمان] برام جذاب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The allure of pipes, of a lute, of a lyre, a flute.
[ترجمه گوگل]جذابیت پیپ، عود، لیر، فلوت
[ترجمه ترگمان]فریبندگی لوله ها، یک عود، یک چنگ، یک فلوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The allure of foreign bonds is readily apparent.
[ترجمه گوگل]جذابیت اوراق قرضه خارجی به آسانی آشکار است
[ترجمه ترگمان]جذابیت پیوندهای خارجی به آسانی آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Was her snaggletoothed allure an example of that inner beauty I claim doesn't exist?
[ترجمه گوگل]آیا جذابیت گیره دار او نمونه ای از زیبایی درونی بود که ادعا می کنم وجود ندارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا snaggletoothed یک نمونه از آن زیبایی درونی است که من ادعا می کنم وجود ندارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به طمع انداختن (فعل)
allure, wile

تطمیع کردن (فعل)
allure, bribe, buy, buy off

انگلیسی به انگلیسی

• monthly magazine for women that covers many topics (health, beauty, career, money, fashion, etc.)
tempt; charm, attract
the allure of something is a pleasing or exciting quality that attracts people to it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To attract or tempt by something appealing ✨
🔍 مترادف: Attract
✅ مثال: The bright lights allure many tourists to the city.
1. وسوسه کردن. اغوا کردن. به هوس انداختن 2. جذب. جاذبه. گیرایی. کشش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : allure
✅️ اسم ( noun ) : allure
✅️ صفت ( adjective ) : alluring
✅️ قید ( adverb ) : alluringly
The allure of money can cause people to think about profits first
جذابیتی که پول برای مردم داره باعث میشه که مردم اول به سوده یه کاری فکر بکنن.
allure: جاذبه، کشش
the allure of foreign travel
At 50, she had lost none of her sexual allure
افسون، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، جذابیت
The clock ticks faster for a woman. You have to do it while you still have some 👁️allure👁️ left
Looking at his comments at the time of Reliance’s last annual general meeting in July, it’s clear that the👁️allure👁️ of a conventional petroleum business is rapidly fading
...
[مشاهده متن کامل]

تطمیع کردن، جذب کردن، اغوا کردن
To attract or tempt by flattering or something desirable
گیرایی
جذابیت

بپرس