alleviation

/əˌliviˈeɪʃn̩//əˌliːviˈeɪʃn̩/

معنی: تخفیف، تسکین، فرونشست
معانی دیگر: فرونشانی، گسارش، فروکش، کاهش، آرامش

جمله های نمونه

1. the alleviation of pain
تسکین درد

2. when a fever is alleviated and its alleviation is through a fragrant and clean distillation
چون تب بگسارد و گساریدن آن به عرقی خوشبوی و پاکیزه باشد (ذخیره ی خوارزمشاهی)

3. Their energies were focussed on the alleviation of the refugees' misery.
[ترجمه گوگل]انرژی آنها معطوف به کاهش بدبختی پناهندگان بود
[ترجمه ترگمان]انرژی آن ها بر کاهش فقر پناهندگان متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Search for alleviation and cure is a very basic human reaction, as shrines from Lourdes to high-tech oncology clinics testify.
[ترجمه گوگل]جستجو برای تسکین و درمان یک واکنش بسیار اساسی انسانی است، همانطور که زیارتگاه های لورد تا کلینیک های سرطان شناسی با فناوری پیشرفته گواهی می دهند
[ترجمه ترگمان]جستجو برای تسکین و درمان یک واکنش بسیار ابتدایی انسانی است، چرا که مقبره ها از Lourdes تا کلینیک های تومور شناسی پیشرفته شهادت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. New committees were established on commodities, poverty alleviation, service sectors and economic co-operation among developing countries.
[ترجمه گوگل]کمیته های جدیدی در زمینه کالاها، فقرزدایی، بخش های خدماتی و همکاری اقتصادی میان کشورهای در حال توسعه ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]کمیته های جدید بر روی کالاها، کاهش فقر، بخش های خدماتی و هم کاری اقتصادی میان کشورهای در حال توسعه تاسیس شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prevention and the alleviation sheds the varicosity symptom.
[ترجمه گوگل]پیشگیری و کاهش علائم واریس را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]پیش گیری و تسکین علائم varicosity را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results:80 % of the patients reached the haematological alleviation, 32 % of the patients occurred cytogenetical reaction.
[ترجمه گوگل]يافته ها: 80 درصد بيماران به تخفيف خوني رسيدند و 32 درصد بيماران واكنش سيتوژنتيكي داشتند
[ترجمه ترگمان]نتایج: ۸۰ درصد از بیماران به کاهش haematological رسیده اند، ۳۲ درصد از بیماران دچار واکنش cytogenetical شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The best alleviation for overwhelming evils is to endure and bow to necessity .
[ترجمه گوگل]بهترین تسکین بدی های طاقت فرسا، تحمل و تعظیم در برابر ضرورت است
[ترجمه ترگمان]بهترین استراحتی برای evils است که باید تحمل کرد و از روی اجبار تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Poverty alleviation has gone hand in hand with improvements in basic services.
[ترجمه گوگل]فقرزدایی با بهبود خدمات اساسی همراه بوده است
[ترجمه ترگمان]کاهش فقر با بهبود خدمات اساسی دست به دست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For poverty alleviation loans, RMB 30 billion.
[ترجمه گوگل]برای وام های فقرزدایی 30 میلیارد یوان
[ترجمه ترگمان]برای کاهش فقر، وام ۳۰ میلیارد RMB
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Promoting Fair wages, Job creation and poverty alleviation.
[ترجمه گوگل]ترویج دستمزد عادلانه، ایجاد شغل و فقرزدایی
[ترجمه ترگمان]ترویج دست مزد منصفانه، ایجاد شغل و کاهش فقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Poverty alleviation and development efforts to develop labors xian work skills training.
[ترجمه گوگل]فقرزدایی و تلاش‌های توسعه برای توسعه نیروی کار، آموزش مهارت‌های کاری
[ترجمه ترگمان]کاهش فقر و تلاش های توسعه برای توسعه تلاش ها برای آموزش مهارت های کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Increasing budgetary funds and loans for poverty alleviation.
[ترجمه گوگل]افزایش بودجه و وام های فقرزدایی
[ترجمه ترگمان]افزایش بودجه و وام های بودجه ای برای کاهش فقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Responsibilities: Responsible for agriculture, poverty alleviation, nationality, civil affairs and other work.
[ترجمه گوگل]مسئولیت ها: مسئول کشاورزی، فقرزدایی، ملیت، امور مدنی و کارهای دیگر
[ترجمه ترگمان]مسئولیت ها: مسیول کشاورزی، کاهش فقر، ملیت، امور مدنی و کاره ای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It seemed to her a precious gift, far more than just an alleviation of present discomfort.
[ترجمه گوگل]به نظر او این یک هدیه گرانبها بود، بسیار فراتر از کاهش ناراحتی فعلی
[ترجمه ترگمان]هدیه گران بها به نظرش رسید که این هدیه گران قیمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخفیف (اسم)
discount, abatement, cut, remission, damping, alleviation, rebate, relaxation, assuagement, refraction

تسکین (اسم)
conciliation, placation, appeasement, mollification, relief, alleviation, sedation, palliation, solace, assuagement

فرونشست (اسم)
alleviation, subsidence

انگلیسی به انگلیسی

• soothing, relief; easing, lessening

پیشنهاد کاربران

کاهش یافتن
کاهش
تسکین
Poverty alleviation initiative طرح های کاهش فقر
این کلمه اسم و غیر قابل شمارش است .
مثال: . the alleviation of poverty
ترجمه: فروکاستن فقر .

بپرس