all over the shop

جمله های نمونه

1. I've been all over the shop trying to find that pen.
[ترجمه گوگل]من تمام مغازه را گشتم تا آن خودکار را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]تمام مغازه را گشتم تا خودکار را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm all over the shop this morning.
[ترجمه گوگل]من امروز صبح در کل مغازه هستم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح تو مغازه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His clothes lay all over the shop.
[ترجمه گوگل]لباس هایش سراسر مغازه بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش روی مغازه ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were bits of paper all over the shop.
[ترجمه گوگل]تکه های کاغذ در سراسر مغازه بود
[ترجمه ترگمان]همه جا یک تکه کاغذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This gave them the freedom to make trouble all over the shop without fear of retribution.
[ترجمه گوگل]این به آنها این آزادی را داد که بدون ترس از انتقام در سراسر مغازه مشکل ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که بدون ترس از مکافات، همه جا را به دردسر بیندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've looked for it all over the shop.
[ترجمه گوگل]من در تمام مغازه به دنبال آن گشتم
[ترجمه ترگمان]تمام مغازه را دنبالش گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ran us all over the shop.
[ترجمه گوگل]او ما را در تمام مغازه دواند
[ترجمه ترگمان] اون همه رو از مغازه رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The furniture was all over the shop after the wild party.
[ترجمه گوگل]بعد از جشن وحشیانه، وسایل خانه در سراسر مغازه بود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن مهمانی وحشیانه، اثاثیه همه جا را اشغال کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't leave your things all over the shop.
[ترجمه گوگل]وسایل خود را در سراسر مغازه نگذارید
[ترجمه ترگمان]وسایلت رو توی مغازه جا نذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His clothes were all over the shop.
[ترجمه گوگل]لباس هایش سراسر مغازه بود
[ترجمه ترگمان]لباسش سراسر مغازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We looked for him all over the shop.
[ترجمه گوگل]در تمام مغازه دنبالش گشتیم
[ترجمه ترگمان]در تمام مغازه به دنبال او گشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rpm's all over the shop.
[ترجمه گوگل]دور در دقیقه در سراسر مغازه است
[ترجمه ترگمان]تو فروشگاه همه جا هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With skating there's no-one saying do this, do that all over the shop.
[ترجمه گوگل]با اسکیت هیچکس نمی گوید این کار را انجام دهید، آن را در سراسر مغازه انجام دهید
[ترجمه ترگمان]با اسکیت بازی هیچ کس این کار را نمی کند، این کار را تمام مغازه انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two aircraft collided in mid air and pieces of wreckage landed all over the shop.
[ترجمه گوگل]دو هواپیما در هوا با هم برخورد کردند و قطعات لاشه هواپیما در سراسر مغازه فرود آمد
[ترجمه ترگمان]دو هواپیما در وسط هوا به هم برخورد کردند و تکه های لاشه هواپیما در سراسر فروشگاه فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• total mess, out of order, in disarray

پیشنهاد کاربران

1. **All over the place**
His room is always all over the place. There are books, clothes, and papers scattered everywhere. He never takes the time to organize, and it drives his parents crazy.
**اتاق او همیشه در هم ریخته است. کتاب ها، لباس ها و کاغذها در همه جا پخش هستند. او هیچ وقت وقت نمی گذارد تا مرتب کند، و این پدر و مادرش را دیوانه می کند. **
...
[مشاهده متن کامل]

2. **All over again**
After making so many mistakes on his exam, John realized he would have to start all over again. He was disappointed, but he knew he had to work harder next time.
**بعد از انجام اشتباهات زیادی در امتحانش، جان متوجه شد که باید از اول شروع کند. او ناامید شد، اما می دانست که دفعه بعد باید سخت تر کار کند. **
3. **All over someone**
Since they started dating, she’s been all over him. She texts him constantly and wants to spend all her time with him, which sometimes feels overwhelming.
**از زمانی که شروع به ملاقات کرده اند، او تمام وقت به او چسبیده است. او دائم برایش پیام می فرستد و می خواهد تمام وقتش را با او بگذراند که گاهی اوقات احساس می شود که زیاد است. **
4. **All over the world**
His company has branches all over the world, from New York to Tokyo. He often travels internationally to manage business operations and meet clients.
**شرکت او شعبه هایی در سراسر دنیا دارد، از نیویورک تا توکیو. او اغلب برای مدیریت عملیات تجاری و ملاقات با مشتریان به سفرهای بین المللی می رود. **
5. **All over with**
When the concert ended, the excitement was all over with. The crowd slowly began to leave, and the lights dimmed as the final notes played.
**وقتی کنسرت تمام شد، هیجان تمام شد. جمعیت آرام آرام شروع به رفتن کرد و نورها کم شد در حالی که آخرین نت ها نواخته می شد. **
6. **All over the news**
The celebrity’s divorce was all over the news yesterday. Every news outlet covered it, and people couldn’t stop talking about it on social media.
**طلاق آن سلبریتی دیروز تمام اخبار را پر کرد. همه رسانه ها آن را پوشش دادند و مردم نتواستند در شبکه های اجتماعی در مورد آن صحبت نکنند. **
7. **All over ( someone ) **
He’s always all over her, trying to get her attention. She feels uncomfortable with how much he follows her around, and it’s starting to feel like harassment.
**او همیشه به او چسبیده است و سعی می کند توجه او را جلب کند. او با مقدار توجهی که او دنبال می کند احساس ناراحتی می کند و این شروع به احساس آزار و اذیت می کند. **
8. **All over ( something ) **
There were crumbs all over the kitchen counter after breakfast. It looked like no one bothered to clean up, and now the kitchen was a mess.
**بعد از صبحانه، تکه های نان در تمام کانتر آشپزخانه پخش بود. به نظر می رسید که هیچ کس زحمت پاک کردن را نکشیده است و حالا آشپزخانه بهم ریخته است. **
9. **All over the map**
His explanation was all over the map. One moment he was talking about the weather, and the next he switched to politics. It was hard to follow his thoughts.
**توضیحات او کاملاً گیج کننده بود. یک لحظه در مورد وضعیت هوا صحبت می کرد، و لحظه بعد به سیاست پرداخته بود. دنبال کردن افکار او سخت بود. **
10. **All over again**
After the system crashed, they had to redo the entire project all over again. It was frustrating, but they worked together and managed to complete it on time.
**بعد از اینکه سیستم خراب شد، آن ها مجبور شدند پروژه را از اول انجام دهند. این خیلی ناراحت کننده بود، اما آن ها با هم کار کردند و توانستند آن را به موقع تمام کنند. **
chatgpt

هرکجا
آشفته بازار ، بازارشام

بپرس