From the beginning for a second or subsequent time.
پله اول، از اولِ اول، از صفر، دوباره از همان اول.
مثال:
He doesn't want the hassle all over again.
ترجمه پیشنهادی:
نمی خواهد دوباره از همان اول توی دردسر بیفتد
It's an idiom
Used for saying that you do the whole of something again starting from the beginning, or that the whole of a long process happens again
over again, all over again
از سر
همون: سر از نو ، روزی از نو خودمونه به فارسی
دوباره کاری
عبارتی است که در مورد ( کل چیزی یا واقعه ایی که از اول دوباره شروع می شود ) به کار می رود
دوباره از اول
If somehow the LORD gave me a second chance at that moment , i would do it all over again .
If you do something all over again, you start again from the beginning
again from the beginning
اگر دوباره همه چیز را انجام دهید، آن را از ابتدا تکرار کنید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)