[ترجمه گوگل] ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد [ترجمه ترگمان] ناگهان شروع به باریدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. All of a sudden he turned about and saw me.
[ترجمه گوگل]ناگهان برگشت و مرا دید [ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و مرا دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. All of a sudden we heard an unearthly cry.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدای گریه ای ناخوشایند شنیدیم [ترجمه ترگمان]ناگهان فریادی غیر زمینی شنیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He sprang out of the room all of a sudden.
[ترجمه گوگل]ناگهان از اتاق بیرون آمد [ترجمه ترگمان]ناگهان از اتاق بیرون پرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All of a sudden he let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید [ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. All of a sudden, the car veered off the road.
[ترجمه گوگل]ناگهان ماشین از جاده منحرف شد [ترجمه ترگمان]ناگهان اتومبیل از جاده منحرف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was writing his essay when, all of a sudden, he was seized with giddiness.
[ترجمه گوگل]داشت انشای خود را می نوشت که ناگهان گیجی گرفتارش شد [ترجمه ترگمان]او داشت مقاله خود را می نوشت که ناگهان دچار سرگیجه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. All of a sudden, a car came hurtling round the corner.
[ترجمه گوگل]یکدفعه ماشینی از گوشه دور زد [ترجمه ترگمان]ناگهان یک ماشین در پیچ به صدا در آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He'd been in a coma for weeks, when all of a sudden he flickered an eyelid.
[ترجمه گوگل]او هفتهها در کما بود، که ناگهان پلکهایش به هم زد [ترجمه ترگمان]هفته ها بود که او در کما بود، وقتی ناگهان پلک زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. All of a sudden the lights went out.
[ترجمه مریم] ناگهان همه چراغ ها خاموش شدند
|
[ترجمه گوگل]یکدفعه چراغ ها خاموش شد [ترجمه ترگمان]ناگهان چراغ ها خاموش شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All of a sudden we heard an almighty crash from the kitchen.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدایی را از آشپزخانه شنیدیم [ترجمه ترگمان]ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه به گوش رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I was sitting quietly reading when all of a sudden a stone came hurling through the window.
[ترجمه گوگل]آرام نشسته بودم و مشغول مطالعه بودم که ناگهان سنگی از پنجره پرتاب شد [ترجمه ترگمان]من آرام نشسته بودم و مشغول خواندن بودم که ناگهان سنگی از پنجره به زمین افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All of a sudden I heard an almighty crash from the kitchen.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدایی از آشپزخانه شنیدم [ترجمه ترگمان]ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه شنیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All of a sudden a tall old man in a black cloak loomed out of the murk.
[ترجمه گوگل]ناگهان پیرمردی بلند قد با شنل مشکی از تاریکی بیرون آمد [ترجمه ترگمان]ناگهان مردی قد بلند قد بلند در شنل سیاه پدیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. All of a sudden there was a terrific bang and a flash of smoke.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدایی مهیب و دود بلند شد [ترجمه ترگمان]ناگهان صدای بنگ بلندی به گوش رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• suddenly, without any warning
پیشنهاد کاربران
Don't go all of a sudden. یهو ی نرو 🤨 What happened all of a sudden? چی شد یهویی ؟😳
دست بر قضا، ناغافل، بی هوا، بی خبر
All of a sudden, I received a message from a person whom I was friend whit years ago ناگهان، پیامی از یک شخص که سال ها پیش رفیقش بودم دریافت کردم.
Suddenly یه دفه
کاملا یهویی و اتفاقی . e. g How ( why ) did you become interested in photography? "The situation was quite "all of a sudden . . .
توی یک چشم بهم زدن
ناگهان
بلافاصله
یهو یا یهویی . All of a sudden , I just freaked یهو خشکم زد . @لَنگویچ
به معنای ناگهان
All of a sudden i found myself wounded and bleeding : خیلی سریع و ناگهانی خودم را زخمی و مجروح پیدا کردم ( منظور اینکه متوجه شدم که زخمی شدم و دارم خونریزی میکنم )
در یک آن
به طوراتفاقی - اتفاقاّ
به طور ناگهانی
بطور ناگهان
به یکباره
هم معنی suddenly ( به معنی ناگهان ) است.
یکهویی، ناغافلی، ناگهان everything was out. I was opening the door when all of a sudden a horrible black cat jumped onto me. همه جا تاریک بود. داشتم درب را باز میکردم که یکهو ( ناگهان ) یک گربه وحشتناک سیاه رنگ روی من پرید.