تقریباً کاملاً رفته یا ناپدید شده
این نشان می دهد که چیزی بسیار نزدیک به از بین رفتن کامل است، اما نه کاملاً.
مثال . . . modernist designs of a few years earlier were all but gone
طرح های مدرنیستی چند سال قبل تقریباً از بین رفته بودند.
این نشان می دهد که چیزی بسیار نزدیک به از بین رفتن کامل است، اما نه کاملاً.
مثال . . . modernist designs of a few years earlier were all but gone
طرح های مدرنیستی چند سال قبل تقریباً از بین رفته بودند.