all around

/ˈɒləˈraʊnd//ɔːləˈraʊnd/

کاملا، جامع، سرتاسری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to do a variety of things; not specialized; versatile.
مترادف: all-round, many-sided, versatile, well-rounded
مشابه: adaptable, all-purpose, ambidextrous, flexible, gifted

- She's the best all-around athlete that the school has.
[ترجمه گوگل] او بهترین ورزشکار همه جانبه ای است که مدرسه دارد
[ترجمه ترگمان] او بهترین ورزش کار است که مدرسه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: considering everything; all in all.
مترادف: all in all

جمله های نمونه

1. Outside, the new moon shines bright all around, but the lonely lamp on my desk is dim. How l wish this small piece of paper would take to youmyresdess yearning.
[ترجمه گوگل]در بیرون، ماه نو به اطراف می درخشد، اما چراغ تنهایی روی میز من کم نور است چقدر دلم می‌خواهد این تکه کاغذ به آرزوی دختر خانم شما برسد
[ترجمه ترگمان]بیرون، ماه جدید همه جا را روشن می کند، اما نور تنها روی میزم تیره است چه قدر دلم می خواست این تکه کاغذ پاره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All around the pyramids, salespeople were doing a roaring trade in souvenirs.
[ترجمه گوگل]در اطراف اهرام، فروشندگان مشغول تجارت پرخروش سوغاتی بودند
[ترجمه ترگمان]همه اطراف اهرام، فروشندگان تجارت roaring در souvenirs انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He died with his family all around him, and with his soul at peace.
[ترجمه گوگل]او در کنار خانواده اش و در حالی که روحش در آرامش بود از دنیا رفت
[ترجمه ترگمان]او با خانواده اش در کنار او زندگی می کرد و روحش در آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The machine hummed all around us in the factory.
[ترجمه گوگل]دستگاه در کارخانه دور ما زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]دستگاه در کارخانه در اطراف ما زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fortress was ditched in all around.
[ترجمه گوگل]دور تا دور قلعه حفر شده بود
[ترجمه ترگمان] دژ همه جا رو ول کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bombs were exploding all around the city.
[ترجمه گوگل]بمب ها در اطراف شهر منفجر می شدند
[ترجمه ترگمان]بمب ها در سراسر شهر منفجر می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He diffuses enthusiasm all around him.
[ترجمه گوگل]او شور و شوق را در اطراف خود پخش می کند
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق تمام پیرامونش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a win-win situation all around.
[ترجمه گوگل]همه جا یک موقعیت برد-برد است
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت برد - برد در همه جا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Royalty and government leaders from all around the world are gathering in Japan.
[ترجمه گوگل]رهبران سلطنتی و دولت از سراسر جهان در ژاپن گرد هم می آیند
[ترجمه ترگمان]سلطنت و رهبران دولت از سراسر جهان در ژاپن جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you look for it, love actually is all around.
[ترجمه گوگل]اگر به دنبال آن بگردی، عشق در واقع همه جا هست
[ترجمه ترگمان]اگر به دنبال آن هستید، عشق در واقع همه چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shells were bursting all around us.
[ترجمه گوگل]گلوله ها از اطراف ما می ترکیدند
[ترجمه ترگمان]بمب ها همه دور ما جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Flashbulbs were popping all around them.
[ترجمه گوگل]لامپ های فلاش در اطرافشان می زدند
[ترجمه ترگمان]flashbulbs در اطرافشان چرخ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fish swam all around her and nipped at her legs.
[ترجمه گوگل]ماهی دور تا دورش شنا کرد و پاهایش را نیش زد
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در اطراف او شنا می کردند و به پاهای او چنگ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The town remains sleepy despite the activity all around it.
[ترجمه گوگل]شهر با وجود فعالیت در اطراف آن همچنان خواب آلود است
[ترجمه ترگمان]این شهر علی رغم فعالیت تمام این مناطق، خواب آلود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] اطراف

انگلیسی به انگلیسی

• blessed with many talents; multi-sided; general, universal, all-inclusive, total; from every direction

پیشنهاد کاربران

All - around
This term refers to something or someone that is capable or skilled in many different areas or aspects. It implies a well - rounded or comprehensive ability.
چیزی یا شخصی که در زمینه ها یا جنبه های مختلف توانایی یا مهارت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

این حاکی از یک توانایی جامع یا فراگیر است.
مثال؛
He’s an all - around athlete, excelling in multiple sports.
In a job interview, a candidate might mention, “I have experience in all - around marketing, from social media to traditional advertising. ”
A friend might describe someone as, “She’s an all - around great person, always there to help and support others. ”

همه فن حریف، همه کاره
دوستان all around تا جایی که من فهمیدم معنای "همه جوره" و "از هر نظر" میده نه "روی هم رفته". مثلا مثال زیر معنیش اینه که من از هر نظر آدم خوبیم نه اینکه روی هم رفته آدم خوبیم چون معنای دوم اینطور القا میکنه که جنبه های بدی هم دارم ولی منظور گوینده این نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

I am a good person all around
در دیکشنری Oxford به صورت زیر معنا شده:
in every way; in all respects

تمام دور و بر
تمام اطراف
تمام
روی هم رفته،
در مجموع
همه جوره
the best all - around performance so far
همه کاره
an all - around performer
همه منظوره
an all - around tool
به نقل از هزاره:
1. از همه جهت، از هر جهت
2. برای همه کس، برای همه
دور تا دور. . همه طرف
کاملا
همه ی اطراف
در کل
همه کاره، همه فن حریف
همه جا
همه جانبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس