alinement


معنی: تنظیم، صف بندی

مترادف ها

تنظیم (اسم)
adjustment, arrangement, regulation, alignment, alinement, set-out

صف بندی (اسم)
alignment, alinement, queuing

انگلیسی به انگلیسی

• state of being alined; act of alining; alignment, adjustment

پیشنهاد کاربران

ترتیب طولی چند سری ساختمان های مشابه ، کشیدن خط مستقیم به طوری که از چند نقطه مورد نظر بگذرد ، صف آرایی
( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است )

بپرس