alimental


معنی: غذایی، غذا دهنده
معانی دیگر: غذایی، غذا دهنده

جمله های نمونه

1. Colour passes too much miscellaneous, change alimental nature colour and lustre easily when the light is reflexed and make handlers produces illusion when cook food.
[ترجمه گوگل]رنگ بسیار متفرقه می گذرد، رنگ طبیعت غذایی را تغییر می دهد و درخشندگی را به راحتی در هنگام انعکاس نور تغییر می دهد و باعث ایجاد توهم در هنگام طبخ غذا می شود
[ترجمه ترگمان]رنگ بسیار متنوع است، تغییر رنگ طبیعت را تغییر می دهد و به راحتی در زمانی که نور ضعیف است تغییر می کند و باعث می شود که مربی در هنگام پخت غذا توهم را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Arrived in the still of night, alluring without alimental odour I, I am hungry also too strong, climb study again.
[ترجمه گوگل]وارد در سکون شب، فریبنده بدون بوی خوراکی، من گرسنه هستم نیز بسیار قوی، دوباره مطالعه صعود
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه شب فرا رسید، در عین حال به نظر می رسید که من نیز گرسنه و زیبا هستم و باز هم گرسنه هستم و دوباره از اتاق مطالعه بالا می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nutrient countermeasure: Increase the alimental such as carrot and pork liver to absorb.
[ترجمه گوگل]اقدام متقابل مغذی: جذب مواد غذایی مانند هویج و جگر خوک را افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]اقدام متقابل برای مقابله با چنین اقدام متقابل، مثل هویج و گوشت خوک برای جذب کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some alimental are protein, can restrain the absorption of cholesterol.
[ترجمه گوگل]برخی از مواد غذایی پروتئینی هستند که می توانند جذب کلسترول را مهار کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از alimental پروتیین هستند و می توانند جذب کلسترول را مهار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is above all in process of alimental cook treatment, can generate an index to produce an effect to blood sugar.
[ترجمه گوگل]این بیش از همه در روند درمان آشپزی غذایی است، می تواند شاخصی برای تولید اثر بر قند خون ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه در فرآیند درمان آشپز alimental است که می تواند شاخصی برای تولید اثر قند خون ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Flavor right amounts to be able to add alimental lubricious fragrance with flavor.
[ترجمه گوگل]طعم درست به اندازه ای است که بتوانید عطر روان کننده غذایی را با طعم اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]اسانس گل ها قادر به اضافه کردن رایحه lubricious alimental با طعم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the same time yellow is certain alimental colour, have exciting appetitive effect.
[ترجمه گوگل]در عین حال زرد رنگ خوراکی خاصی است و اثر اشتهاآوری هیجان انگیزی دارد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، رنگ زرد خاص alimental است، اثر appetitive هیجان انگیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, carrot juice still has sweetmeat or fat alimental desire with restraining.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آب هویج هنوز هم میل غذایی شیرین یا چربی همراه با مهار دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عصاره دانه هویج هنوز میلی alimental یا fat در مهار کردن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What alimental nutrition is good?
[ترجمه گوگل]چه تغذیه ای خوب است؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای تغذیه خوب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The website is relevant with several thousand herb medicines'information data, standards, rules and alimental interaction iso - contents.
[ترجمه گوگل]این وب سایت با چندین هزار داده اطلاعاتی داروهای گیاهی، استانداردها، قوانین و محتوای ایزو تعامل غذایی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]این وب سایت با هزاران دارو، اطلاعات، استانداردها، قواعد و alimental تعاملی متقابل مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its advantage depends on need not be on a diet, lotus leaf tea is drinkable after period of time, to alimental the hobby is met abiogenesis change, become do not love to eat a stodge .
[ترجمه گوگل]مزیت آن بستگی به عدم نیاز به رژیم غذایی دارد، چای برگ نیلوفر آبی پس از مدتی قابل نوشیدن است، برای تغذیه سرگرمی با تغییر زیست زایی مواجه می شود، تبدیل به خوردن یک استوج نمی شود
[ترجمه ترگمان]مزیت آن بستگی به نیاز به رژیم غذایی، چای برگ نیلوفر آبی بعد از دوره زمانی دارد، برای alimental سرگرمی با تغییر abiogenesis مواجه شده است، و دوست نداشته باشد که یک stodge بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because want to control weight, drink appetite can slant little, ask to alimental nutrition quality must taller.
[ترجمه گوگل]از آنجا که می خواهید برای کنترل وزن، اشتهای نوشیدنی می تواند کمی کج، بپرسید که کیفیت تغذیه غذایی باید بلندتر باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که می خواهید وزن را کنترل کنید، اشتهای نوشیدنی ها نمی تواند کمی انحراف داشته باشد، درخواست کنید که کیفیت تغذیه alimental بلندتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. American investigator says, to reducing weight person for food, alimental bulk also is one of factors that affect result reducing weight.
[ترجمه گوگل]محقق آمریکایی می گوید، برای کاهش وزن فرد برای غذا، حجم غذایی نیز یکی از عواملی است که در نتیجه کاهش وزن تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]محقق آمریکایی می گوید، کاهش وزن فرد برای غذا، جثه alimental نیز یکی از عواملی است که بر کاهش وزن تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غذایی (صفت)
alimental, nutritive, alimentary

غذا دهنده (صفت)
alimental

انگلیسی به انگلیسی

• of or furnishing nourishment; supplying food; possessing the quality of nourishing

پیشنهاد کاربران

بپرس