در کنار. . . جای دادن، در کنار. . . قرار دادن، همتای. . . دانستن ، در صف. . . دانستن ، در صف. . . قرار دادن
دو مورد با یکدیگر سِنخیت داشتن
مطابق با، در راستاری، مرتب، همسو یا مطابق با جهت و سمت چیزی کردن line up, adjust, aline
To align means to bring something into a straight line, or an easy agreement. If you always park on an angle and people are leaving mean notes on your windshield, learn to align the car with the parking space
همگام بودن با ، در یک راستا بودن