من پدرم اسمش داودامیری بود که بیمارستان ۷تیردورودگفت که مرگ مغزی شوده اگه میخواید امضا پسرودخترانش وزنش بده ماهم امضا دادیم من پسراخریش میشوم که همه چی شکسته شود سرمن من۱سال قبل مرگ پدرتصادف خیلی شدیدی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کردم ویه چندوقت دربیمارستان امام حسین بودم تابیمه بهم دیه داد براخودم ماشین پیکان سواری خریدم وبقیه پولامودادم به مادرم پدر که فوت کرد تمام خرج غذا وغیره انداختنش پای من بعد ۳ماه بعد هم مادر مرد تا امدم به خودم دیدم ِمن هستمو با یه پیکان جوری شود که میخوابیدم تو پیکان کارخوا یه رفیق داشتم دزفول زنگ زدتمام داستانمو بهش گفتم اونم خیلی بهم حرف زد که چرا زود تر من نگفتم العان تو نونوایی اونجا کار میکنم اگه براتون جور درمیاد یه کمک بگیرید از اونایی که پدرم اعضای بدنشو داده بهشون اگرهم قبول کردن بلاعوض نمیخوام هروقت پول رسید دستم بهشون میدمشون اگر میتوانید باهاشون صحبت بکنید خیلی وازم خیلی خرابه دیگه از زور ناچاری این کارو کردم