algorithm

/ˈælɡəˌrɪðəm//ˈælɡəˌrɪðəm/

معنی: الگوریتم، محاسبه عددی، ازفارسی، حساب رقومی
معانی دیگر: هر شیوه علمی برای حل مسایل، الگوریتم اقلیدسی، ازفارسی الخوارزمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: algorithmic (adj.)
• : تعریف: a completely determined and finite procedure for solving a problem, esp. used in relation to mathematics and computer science.

- the algorithm for finding the hypotenuse of a right triangle
[ترجمه گوگل] الگوریتم یافتن هیپوتنوز مثلث قائم الزاویه
[ترجمه ترگمان] الگوریتم پیدا کردن the یک مثلث مناسب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Such an algorithm can provide an alternative learning mechanism in a neural network.
[ترجمه گوگل]چنین الگوریتمی می تواند مکانیزم یادگیری جایگزین را در یک شبکه عصبی فراهم کند
[ترجمه ترگمان]چنین الگوریتمی می تواند یک مکانیزم یادگیری جایگزین را در یک شبکه عصبی فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Neural networks may be used for algorithm development as well.
[ترجمه گوگل]شبکه های عصبی ممکن است برای توسعه الگوریتم نیز استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]شبکه های عصبی ممکن است برای توسعه الگوریتم نیز مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then a basic algorithm for division is shown in Figure again derived from the normal pencil-and paper method.
[ترجمه گوگل]سپس یک الگوریتم اساسی برای تقسیم در شکل نشان داده شده است که از روش معمولی مداد و کاغذ مشتق شده است
[ترجمه ترگمان]سپس یک الگوریتم پایه برای تقسیم در شکل بار دیگر از روش معمولی مداد - و کاغذ ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The basic search algorithm is as before, except that actions are of two sorts.
[ترجمه گوگل]الگوریتم اصلی جستجو مانند قبل است، با این تفاوت که اقدامات دو دسته هستند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم جستجوی پایه مانند قبل است، به جز آن اعمال دو نوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For that we need an algorithm for generating the complementary set.
[ترجمه گوگل]برای آن به یک الگوریتم برای تولید مجموعه مکمل نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]برای اینکه ما به یک الگوریتم برای ایجاد مجموعه مکمل نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most rudimentary algorithm repeats a single instruction.
[ترجمه گوگل]ابتدایی ترین الگوریتم یک دستورالعمل واحد را تکرار می کند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم ابتدایی یک دستورالعمل واحد را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What does it mean to activate an algorithm, or to embody it in physical form?
[ترجمه گوگل]فعال کردن یک الگوریتم یا تجسم آن به شکل فیزیکی به چه معناست؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی به معنی فعال کردن یک الگوریتم و یا تجسم آن به شکل فیزیکی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An island-driving algorithm will explore those paths that ultimately fail to match the beginning and ending of the utterance.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم جزیره محور مسیرهایی را که در نهایت با شروع و پایان گفته مطابقت ندارند را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم رانندگی جزیره ای آن مسیرهایی را کشف خواهد کرد که در نهایت با شروع و پایان دادن به سخنان شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It becomes critical that the algorithm or program approximates sufficiently, or disaster can occur Smart materials make the situation even worse.
[ترجمه گوگل]بسیار مهم است که الگوریتم یا برنامه به اندازه کافی تقریب داشته باشد یا ممکن است فاجعه رخ دهد مواد هوشمند وضعیت را حتی بدتر می کنند
[ترجمه ترگمان]مهم است که الگوریتم یا برنامه، به اندازه کافی تقریب زده شوند، یا فاجعه می تواند رخ دهد، مواد هوشمند، وضعیت را حتی بدتر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is more, in the hierarchical algorithm, early rules gain much more credit.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، در الگوریتم سلسله مراتبی، قوانین اولیه اعتبار بسیار بیشتری کسب می کنند
[ترجمه ترگمان]آنچه در الگوریتم سلسله مراتبی بیشتر است، قوانین اولیه اعتبار بیشتری به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parsing Algorithm A grammar is simply a declarative statement of what forms a valid sentence.
[ترجمه گوگل]الگوریتم تجزیه گرامر صرفاً بیانیه ای است که یک جمله معتبر را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم Parsing یک دستور زبان یک عبارت declarative از چیزی است که یک جمله معتبر را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the algorithm is the same finite set of instructions no matter how big the numbers.
[ترجمه گوگل]اما الگوریتم همان مجموعه محدودی از دستورالعمل ها است، مهم نیست که اعداد چقدر بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]اما این الگوریتم همان مجموعه متناهی از دستورها است، مهم نیست که اعداد چقدر بزرگ باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The full genetic algorithm will be described below.
[ترجمه گوگل]الگوریتم ژنتیک کامل در زیر توضیح داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم ژنتیک کامل در زیر توضیح داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The algorithm used is best described by considering an example.
[ترجمه گوگل]الگوریتم مورد استفاده با در نظر گرفتن یک مثال به بهترین شکل توصیف می شود
[ترجمه ترگمان]الگوریتم مورد استفاده بهترین روش با در نظر گرفتن یک مثال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الگوریتم (اسم)
algorithm

محاسبه عددی (اسم)
algorithm

از فارسی (اسم)
algorithm

حساب رقومی (اسم)
algorithm

تخصصی

[کامپیوتر] الگوریتم - دستهای از دستورالعمل ها که چگونگی حل یک مساله را بیان می کنند یک الگوریتم باید دقیقا" مشخص باشد تا هیچ شکی در انجام مرحله بعدی به وجود نیاید و تعداد محدودی مراحل داشته باشد. برنامه کامپیوتر. الگوریتمی است که به زبان قابل فهم کامپیوتر نوشته می شود یک الگوریتم را می توان به چندین زبان برنامه نویسی کامپیوتر نوشت الگوریتم ممکن است مجموعه دستوالعملهای فوق مبهم باشد نمی توان آن را مجموعه الگوریتمها تلقی کرد محل توقف ممکن است نقاط گوناگونی در یک رویه زیر برنامه باشد . اما باید به طور دقیق جای قرار گرفتن این محل برای یک حالت خاص مشخص شود برخی از مسائل چنان پیچیده هستند که الگوریتم شناخته شدهای برای حل آنها وجود ندارد و در بسیاری از موارد الگوریتم های شناخته شده نیاز به حجم زمانی بزرگ و غیر ممکن دارد. - راه و روش ؛ الگوریتم .
[برق و الکترونیک] الگوریتم مجموعه ای از قواعد خوش - تعریف برای حل مسئله در چند مرحله ی معین . - الگوریتم، الخوارزمی
[زمین شناسی] الگوریتمروشی رایانهای یا مرحله اجرایی طراحی شده برای حل یک مشکل خاص. کاربرد آن برای یک مشکل خاص به سکانس محدود
[ریاضیات] الگوریتم
[آمار] الگوریتم

انگلیسی به انگلیسی

• (mathematics) step-by-step procedure used to solve a problem (often includes repetition of steps); step-by-step problem-solving procedure used within software applications (computers)
an algorithm is a special series of instructions that are carried out in a particular order, for example as part of a computer program.

پیشنهاد کاربران

خط مشی ، مختصات
اگر نخواهیم از واژه ی " الگوریتم" که با اینکه اصیل است ( از واژه ی الخوارزمی ) ، اما وارداتی است، استفاده کنیم، می توانیم کلمه ی "خوارزمیک" را جایگزین کنیم. دقت کنید که پسوند "ایک" برای ساخت اسم از صفتِ "خوارزمی" استفاده شده است. "ایک" پسوند اسم و صفت ساز قدیمی زبان فارسی است ( مثلا تار => تاری => تاریک )
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ی جمله:
. . . خوارزمیک و روندنمای [فلوچارتِ] حلِ معادله ی درجه ی 2 در ادامه می آید. . .

مجموعه ای از دستورالعمل ها در جهت حل یک مسئله.
الگوریتم مجموعه ای متناهی از دستورالعمل ها است، که به ترتیب خاصی اجرا می شوند و مسئله ای را حل می کنند.
در ریاضیات و علوم کامپیوتر، الگوریتم دنباله ای محدود از دستورالعمل های کاملاً تعریف شده است که معمولاً برای حل یک کلاس از مسائل خاص یا انجام محاسبات استفاده می شود. الگوریتم ها به عنوان مشخصاتی برای انجام محاسبات، پردازش داده ها، استدلال خودکار، تصمیم گیری خودکار و سایر وظایف استفاده می شوند. شیوه محاسبه معدل در مدرسه، یکی از نمونه های الگوریتم است.
...
[مشاهده متن کامل]

***************************************************************************************************
مثال؛
“I implemented a sorting algorithm to arrange the data. ”
In a discussion about artificial intelligence, someone might mention, “Machine learning algorithms enable computers to learn from data and make predictions. ”
A math enthusiast might explain, “An algorithm is like a recipe that guides the computer in solving a problem. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-software/
رَوَندنما
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
الگوریتم
الگوریتم یک فرآیند یا مجموعه ای از قوانین در عملیات حل مسئله است که معمولاً توسط رایانه انجام می شود.
راه و روش
مجموعه دستورات تعیین شده
محاسبه عددی
مجموعه ای از قواعد برای حل یک مساله در چند مرحله معین
حل یک مساله بصورت مرحله به مرحله ( اغلب شامل مراحل تکراری هم می شود )
algorithm ( ریاضی )
واژه مصوب: الگوریتم
تعریف: فرایندهای متناهی برای حل نوعی از مسائل، خصوصاً روشی که در آن به طور متوالی یک فرایند پایه برای حل مسئله تکرار شود|||متـ . خوارزمی
دستورالعمل

بپرس