alertly


هوشیارانه، بچابکی

جمله های نمونه

1. he dodged hassan's blows alertly
او با چستی ضربه های حسن را جاخالی داد.

2. Only Reboulet alertly had stopped in the baseline, midway between first and second.
[ترجمه گوگل]فقط Reboulet با هوشیاری در خط پایه، در میانه راه بین اول و دوم متوقف شده بود
[ترجمه ترگمان]فقط Reboulet هوشیارانه در خط پایه متوقف شده بود، نیمه اول و دوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Formula for listening alertly Pay attention Allow plenty of time to listen.
[ترجمه گوگل]فرمول گوش دادن با هوشیاری توجه کنید زمان زیادی برای گوش دادن بگذارید
[ترجمه ترگمان]Formula برای گوش دادن به دقت توجه خود را صرف گوش دادن به زمان کافی برای گوش دادن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reporter arrives alertly, "Happy net " poll when initiate " can if there is sad net, you go?
[ترجمه گوگل]خبرنگار با هوشیاری از راه می رسد، "شبکه شاد" نظرسنجی زمانی که آغاز می شود می تواند اگر شبکه غمگین وجود دارد، شما بروید؟
[ترجمه ترگمان]گزارشگر با زیرکی وارد می شود، نظرسنجی شبکه شادی که \" می تواند اگر تور غم انگیزی وجود داشته باشد، شما کجا می روید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jordan looked at him alertly, cheerfully, without answering.
[ترجمه گوگل]جردن با هوشیاری، با شادی و بدون پاسخ به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جور دن بی آن که جواب بدهد به او نگاه کرد، با خوشحالی و خوشحالی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As we learn to be alertly and calmly present in our meditation, a deeper intimacy with ourselves and with the world will arise.
[ترجمه گوگل]همانطور که یاد می گیریم با هوشیاری و آرامش در مراقبه خود حضور داشته باشیم، صمیمیت عمیق تری با خود و با جهان ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]همان طور که یاد می گیریم هوشیارانه و با آرامش در تفکر خود حاضر باشیم، دوستی عمیق تر با خودمان و جهان بوجود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Motion measures: Passing much further distance by bicycle alertly only is insufficient, the resistance that in cycling, encounters can carry your good figure.
[ترجمه گوگل]اقدامات حرکتی: گذراندن مسافت بسیار بیشتر با دوچرخه فقط با هوشیاری کافی نیست، مقاومتی که در دوچرخه‌سواری با آن برخورد می‌کند می‌تواند چهره خوبی را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اقدامات حرکت: از کنار گذاشتن فاصله بیشتر با دوچرخه فقط کافی است، مقاومت در برابر دوچرخه سواری می تواند اندام خوب شما را حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The apostle alertly made a citation for the limited control motors.
[ترجمه گوگل]رسول با هوشیاری به موتورهای کنترل محدود اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]apostle هوشیارانه به موتور کنترل محدود استناد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And can discover alertly slightly, these 3 users are systematic manager actually.
[ترجمه گوگل]و می تواند کمی هوشیارانه کشف کند، این 3 کاربر در واقع مدیر سیستماتیک هستند
[ترجمه ترگمان]و می تواند هوشیارانه متوجه شود، این ۳ کاربر در واقع یک مدیر نظام مند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Make fun of downstream alertly spatial security, had better be beautiful with meadow or board, avoid cement ground and waxed area.
[ترجمه گوگل]امنیت فضایی پایین دست را مسخره کنید، بهتر است با چمنزار یا تخته زیبا باشید، از زمین سیمانی و منطقه موم شده خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]اگر امنیت فضایی را هوشیارانه انجام دهید، بهتر است با چمن یا تخته زیبا باشید، از زمین سیمان و سطح براق اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I arrive alertly recently, net of the journey that carry Cheng already 3 inferior " guarantee slip door " incident issues official statement.
[ترجمه گوگل]من با هوشیاری به تازگی وارد، خالص از سفر که حمل چنگ در حال حاضر 3 تحتانی "ضمانت لغزش درب" حادثه مسائل بیانیه رسمی
[ترجمه ترگمان]من به تازگی به سمت تور سفر که چنگ چنگ را ۳ \"۱\" رده پایین \" حمل می کند، می رسم که در بیانیه رسمی مساله حادثه را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The user wants to be able to see alertly a little only, especially batteries, metallic contact place can have apparent has used nick.
[ترجمه گوگل]کاربر می‌خواهد فقط کمی هشدار ببیند، مخصوصاً باتری‌ها، محل تماس فلزی می‌تواند ظاهری استفاده کرده باشد
[ترجمه ترگمان]کاربر می خواهد که بتواند هوشیارانه تنها کمی، به خصوص باتری، و مکان تماس فلزی را با دقت ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dog sat quietly with us, looking alertly into the distance and radiating a profound sense of peace and power.
[ترجمه گوگل]سگ ساکت کنار ما نشسته بود و با هوشیاری به دوردست ها نگاه می کرد و حس عمیقی از صلح و قدرت را از خود ساطع می کرد
[ترجمه ترگمان]سگ به آرامی با ما نشست و با احتیاط به فاصله دور نگاه کرد و احساس آرامش و قدرت از او ساطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then she saw it and alertly avoided it at the very last moment.
[ترجمه گوگل]سپس آن را دید و در آخرین لحظه با هوشیاری از آن اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]سپس آن را دید و در آخرین لحظه از آن پرهیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• watchfully, vigilantly; warily; promptly, quickly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : alert
اسم ( noun ) : alert / alertness
صفت ( adjective ) : alert
قید ( adverb ) : alertly

بپرس