alembic

/əˈlembɪk//əˈlembɪk/

معنی: انبیق
معانی دیگر: (از ریشه ی عربی: ال انبیق)، ابریق، تقطیرکردن، عرق کشی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device, used in the past for distillation, whose main vessel has a beaked top.

(2) تعریف: anything that transforms or purifies.

- in the alembic of the poet's mind
[ترجمه گوگل] در معمای ذهن شاعر
[ترجمه ترگمان] در ذهن شاعر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Then I splashed out and got my first Alembic - cost me £890 in 1980, serious cash.
[ترجمه گوگل]سپس من پاشیده شدم و اولین Alembic را گرفتم - برای من در سال 1980 890 پوند هزینه داشت، پول نقد جدی
[ترجمه ترگمان]بعد شروع به آب کردم و اولین alembic را برداشتم - ۸۹۰ پوند در سال ۱۹۸۰، پول نقد جدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What styles of beer are produced in an alembic still?
[ترجمه گوگل]چه سبک های آبجو در آبجو آلمبیک تولید می شود؟
[ترجمه ترگمان]چه سبک آبجو در an تولید می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By using the only French alembic copper pot in the U. S., our vodka has the most exquisite taste that you and your vodka loving friends will savor and treasure.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تنها قابلمه مسی آلمبیک فرانسوی در ایالات متحده، ودکای ما بدیع ترین طعمی را دارد که شما و دوستان ودکادوستتان از آن لذت خواهید برد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تنها alembic فرانسوی در ایالات متحد اس - - - - - - - - ودکا با most که شما و ودکا دوست دارید مزه آن را مزه مزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Alkali, algorithm, alembic, and almanac entered the English lexicon about the same time.
[ترجمه گوگل]قلیایی، الگوریتم، alembic و almanac تقریباً در همان زمان وارد فرهنگ لغت انگلیسی شدند
[ترجمه ترگمان]Alkali، الگوریتم، alembic و تقویم نجومی در همان زمان به لغت انگلیسی وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We apostle application minusculeer alembic to pack the goods.
[ترجمه گوگل]ما برای بسته بندی کالاها از alembic کوچک استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از minusculeer alembic درخواست کردیم تا کالاها را بسته بندی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An alembic is an apparatus formerly used in distillation and the word comes from al-inbiq, the still.
[ترجمه گوگل]آلمبیک دستگاهی است که قبلاً در تقطیر استفاده می شد و این کلمه از «الانبیق» به معنای ثابت می آید
[ترجمه ترگمان]یک alembic دستگاهی است که قبلا در تقطیر مورد استفاده قرار می گرفت و کلمه \"al\" نیز از آن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the alembic of the child's mind, the ratty old blanket became a magnificent cape.
[ترجمه گوگل]در ذهن کودک، پتوی کهنه شنی به یک شنل باشکوه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در the ذهن کودک، پتوی کهنه موش مانند یک شنل زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus is Art a nature passed through the alembic of man.
[ترجمه گوگل]این گونه است که هنر، طبیعتی است که از سرگذشت انسان عبور کرده است
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، هنر یک نوع طبیعت است که از میان the انسان می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Range of alembic distilled vodkas made entirely from Midwest grain.
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از ودکاهای تقطیر شده آلمبیک که به طور کامل از غلات غرب میانه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]محدوده of اب مقطر به طور کامل از نوع میانه غربی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through his brain, as through the last alembic, is distilled the refined essence of that thought which began with Gods, and which they left him to carry out.
[ترجمه گوگل]از طریق مغز او، مانند آخرین آلمبیک، جوهر تصفیه شده آن تفکری که با خدایان آغاز شده بود، تقطیر می شود، و آنها او را رها کردند تا آن را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]از میان مغزش، از میان آخرین alembic که از میان آخرین alembic، جوهر زلال این اندیشه را که با خدایان آغاز شده بود، تقطیر می کند و آن ها را برای ادامه کار تنها می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Through his brain, as through the last alembic, is distilled the refined essence of that thought which began with the Gods, and which they left him to carry out.
[ترجمه گوگل]از طریق مغز او، مانند آخرین آلمبیک، جوهر تصفیه شده آن تفکری که با خدایان آغاز شده بود، تقطیر می شود، و آنها او را رها کردند تا آن را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]از میان مغزش، از میان آخرین alembic که از میان آخرین alembic، جوهر زلال این اندیشه را که با خدایان آغاز شده بود، تقطیر می کند و آن ها را برای ادامه کار تنها می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We apostle application abate alembic to pack the goods.
[ترجمه گوگل]ما برای بسته بندی کالاها، برنامه رسول را آبه آلمبیک می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از alembic برای بسته بندی اجناس کاسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Small batch vodka alembic distilled from local grain and the spring water.
[ترجمه گوگل]ودکای دسته ای کوچک آلمبیک تقطیر شده از غلات محلی و آب چشمه
[ترجمه ترگمان]یک ودکای کوچک کوچک از گندم محلی و آب بهاره تقطیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The viper thus plays the role of the transforming alembic in alchemy.
[ترجمه گوگل]بنابراین افعی نقش آلمبیک دگرگون کننده را در کیمیاگری ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه افعی نقش تغییر شکل در کیمیاگری را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus is Art a nature passed to through the alembic of man.
[ترجمه گوگل]این گونه است که هنر، طبیعتی است که از طریق معرفت انسان به آن منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، هنر یک طبیعت است که از طریق the انسان به دنیا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبیق (اسم)
alembic, limbec, limbeck

انگلیسی به انگلیسی

• beaker used for distilling

پیشنهاد کاربران

alembic ( شیمی )
واژه مصوب: انبیق
تعریف: نوعی ظرف تقطیر شامل دو بخش که با یک لوله به هم وصل شده اند

بپرس