alcoholic

/ˌælkəˈhɑːlɪk//ˌælkəˈhɒlɪk/

معنی: معتاد بنوشیدن الکل، الکلی، دارای الکل
معانی دیگر: وابسته به الکل، الکل دار، مسکرات، معتاد به الکل، دایم الخمر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: containing alcohol.
مترادف: intoxicant, intoxicating, spiritous, spirituous
مشابه: fermented

- Alcoholic beverages are not served before noon.
[ترجمه گوگل] نوشیدنی های الکلی قبل از ظهر سرو نمی شود
[ترجمه ترگمان] نوشیدنی های Alcoholic قبل از ظهر سرو نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to alcohol.
مترادف: intoxicant, intoxicating, spiritous, spirituous
مشابه: fermented

- The alcoholic content of this wine is quite high.
[ترجمه گوگل] محتوای الکلی این شراب بسیار بالا است
[ترجمه ترگمان] مقدار الکلی این شراب بسیار بالاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: afflicted with alcoholism.
مشابه: addicted

- I stopped drinking because I was worried about becoming alcoholic.
[ترجمه گوگل] من الکل را ترک کردم زیرا نگران الکل شدن بودم
[ترجمه ترگمان] من از نوشیدن دست کشیدم چون نگران الکلی شدن بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: alcoholically (adv.)
• : تعریف: a person afflicted with alcoholism.
مشابه: drunk, drunkard, inebriate

- He was on the road to becoming an alcoholic while in college.
[ترجمه سوگل] اون همزمان در دانشگاه در پروسه ی تبدیل شدن به یک الکی بود
|
[ترجمه گوگل] او در راه تبدیل شدن به الکلی در دوران دانشگاه بود
[ترجمه ترگمان] او در طول راه به یک الکلی تبدیل شده بود و در دانشگاه به یک الکلی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. alcoholic beverages
مشروبات الکلی

2. an alcoholic person
آدم الکلی

3. the alcoholic is often an immature individual
آدم الکلی معمولا فردی کم عقل است.

4. strict regulations concerning alcoholic drinks
مقررات سخت در مورد نوشابه های الکلی

5. the sale of alcoholic beverages has been outlawed
فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

6. the sale of alcoholic drinks has been illegalized for some years
چند سال است که فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

7. a license to sell alcoholic beverages
پروانه ی فروش مشروبات الکلی

8. he decided to shun all alcoholic beverages
او تصمیم گرفت از همه ی مشروبات الکلی روی بگرداند.

9. the turbid thoughts of an alcoholic
افکار پریشان یک آدم الکلی

10. he is not licensed to sell alcoholic drinks
او جواز فروش نوشابه های الکلی را ندارد.

11. the doctor has forbidden him to drink alcoholic beverage
دکتر او را از نوشیدن مشروبات الکلی منع کرده است.

12. it was water (that) she gave us, not alcoholic beverages
به ما آب داد نه مشروبات الکلی.

13. she partied every night and finally became an alcoholic
هر شب عیش و عشرت می کرد و بالاخره الکلی شد.

14. My grandfather was an alcoholic but I never touch the stuff .
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من الکلی بود اما من هرگز به این چیزها دست نمی زدم
[ترجمه ترگمان]پدربزرگم یه الکلی بود ولی من هیچوقت به این چیزا دست نزدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Water precipitates camphor from its alcoholic solution.
[ترجمه گوگل]آب کافور را از محلول الکلی خود رسوب می دهد
[ترجمه ترگمان]آب precipitates را از محلول الکلی خود دفع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Public houses are licensed to sell alcoholic drinks for a certain number of hours per week.
[ترجمه گوگل]خانه های عمومی مجوز فروش مشروبات الکلی را برای تعداد ساعات مشخصی در هفته دارند
[ترجمه ترگمان]خانه های عمومی مجاز به فروش نوشیدنی های الکلی برای چند ساعت در هفته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You'll become an alcoholic if you don't watch out .
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشی الکلی می شوی
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی یک الکلی میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. An alcoholic is not allowed to drive.
[ترجمه گوگل]الکلی مجاز به رانندگی نیست
[ترجمه ترگمان]مجاز به رانندگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. For years I was an alcoholic, but I reformed when the doctors gave me six months to live.
[ترجمه گوگل]سال‌ها الکلی بودم، اما زمانی که پزشکان شش ماه به من فرصت دادند، اصلاح شدم
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که یک الکلی بودم، ولی وقتی پزشکان شش ماه به من مهلت دادند تا زندگی کنند اصلاح شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Drinks would be taxed according to their alcoholic strength.
[ترجمه گوگل]مشروبات بر اساس قدرت الکلی آنها مشمول مالیات می شوند
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی با توجه به قدرت الکلی شان مالیات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معتاد به نوشیدن الکل (اسم)
alcoholic

الکلی (صفت)
alcoholic, lush

دارای الکل (صفت)
alcoholic, spirituous

تخصصی

[بهداشت] میباره - میخواره

انگلیسی به انگلیسی

• one who is addicted to alcohol, drunkard
contains alcohol; addicted to alcohol
an alcoholic is someone who is addicted to alcohol.
an alcoholic drink contains alcohol.

پیشنهاد کاربران

معتاد به الکل
می باره
piss - artist
باده فرسا. [ دَ / دِ ف َ ] ( ن مف مرکب ) باده فرسای. کنایه از دائم الخمر یعنی آنکه از افراط خوردن شراب مضمحل و فرسوده شده باشد. شیخ ابوالفیض فیاضی راست :
خوش وقت حریف باده فرسای
بر تارک آسمان زده پای.
( از آنندراج ) .
- شرابی تلنگی ؛ از اتباع، شرابخوار دائم. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس