1. his alchemy in changing the story into a play
معجزه ی او در تبدیل داستان به نمایشنامه
2. What spurred them on was alchemy, the'science " of changing ordinary metals into gold.
[ترجمه گوگل]چیزی که آنها را برانگیخت کیمیاگری بود، "علم" تبدیل فلزات معمولی به طلا
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها را واداشت کیمیاگری بود، علم \" تغییر فلزات عادی به طلا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She manages, by some extraordinary alchemy, to turn the most ordinary of ingredients into the most delicious of dishes.
[ترجمه گوگل]او با یک کیمیاگری خارق العاده موفق می شود تا معمولی ترین مواد را به خوشمزه ترین غذاها تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او توسط یک کیمیاگری فوق العاده مدیریت می شود تا the مواد را به the غذاها تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But it is a remarkable feat of alchemy indeed.
[ترجمه گوگل]اما این در واقع یک شاهکار قابل توجه کیمیاگری است
[ترجمه ترگمان]اما در واقع این شاهکار قابل توجهی برای کیمیاگری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Here was perhaps the nearest thing to alchemy that had ever been seen in the field of politics.
[ترجمه گوگل]این شاید نزدیکترین چیزی بود که تا به حال در عرصه سیاست به کیمیاگری دیده شده بود
[ترجمه ترگمان]در اینجا شاید نزدیک ترین چیز کیمیاگری بود که در میدان سیاست دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In particular in the sophisticated world of alchemy, the resonances of chemical and other truths were of the utmost importance.
[ترجمه گوگل]به ویژه در دنیای پیچیده کیمیاگری، تشدید حقایق شیمیایی و دیگر حقایق از اهمیت بالایی برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]بویژه در دنیای پیچیده کیمیاگری، فرکانس های تشدید شیمی و سایر حقایق از اهمیت بالایی برخوردار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His other interests included alchemy, medical remedies, and universal language schemes.
[ترجمه گوگل]سایر علایق او شامل کیمیاگری، درمان های پزشکی و طرح های زبان جهانی بود
[ترجمه ترگمان]علایق دیگر او کیمیاگری، درمان های پزشکی، و طرح های زبانی جهانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This fruitless quest was called alchemy by the Arabs.
[ترجمه گوگل]این جست و جوی بی ثمر را اعراب کیمیاگری نامیدند
[ترجمه ترگمان]این جستجو برای اعراب، کیمیاگری به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Astrology and alchemy are occult sciences.
[ترجمه گوگل]طالع بینی و کیمیاگری علوم غیبی هستند
[ترجمه ترگمان]علم احکام نجوم و کیمیاگری، علوم پنهانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Week of Alchemy: Double income of Mercury and Sulfur from mines.
[ترجمه گوگل]هفته کیمیا: درآمد دو برابری جیوه و گوگرد از معادن
[ترجمه ترگمان]هفته کیمیاگری: درآمد دو برابر عطارد و گوگرد از معادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In Chinese Mythology, Laojun was in charge of alchemy.
[ترجمه گوگل]در اساطیر چینی، لائوجون مسئول کیمیاگری بود
[ترجمه ترگمان]در Mythology چینی، Laojun مسئول کیمیاگری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mercury was essential in the alchemy process to refine gold and silver.
[ترجمه گوگل]جیوه در فرآیند کیمیاگری برای پالایش طلا و نقره ضروری بود
[ترجمه ترگمان]عطارد در فرآیند کیمیاگری به منظور اصلاح طلا و نقره، ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Gold is a metaphor for alchemy - a transition from the physical to the non-physical where life is eternal as we are spirit and Time does nt exist!
[ترجمه گوگل]طلا استعاره ای از کیمیا است - انتقالی از فیزیکی به غیر فیزیکی که در آن زندگی ابدی است همانطور که ما روح هستیم و زمان وجود ندارد!
[ترجمه ترگمان]طلا یک استعاره برای کیمیاگری - انتقال از فیزیکی به غیر فیزیکی است که در آن زندگی جاودان است چون روح و زمان وجود ندارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The clergyman represents both spirituality and alchemy.
[ترجمه گوگل]روحانی هم معرف معنویت و هم کیمیا است
[ترجمه ترگمان]کشیش هم معنویت و هم کیمیاگری را نمایندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید