• : تعریف: used to express regret, sorrow, or grief.
- Alas, we must part and never see each other again.
[ترجمه ماری] افسوس ما باید جدا شویم و دیگر همدیگر را نبینیم
|
[ترجمه گوگل] افسوس که باید از هم جدا شویم و دیگر همدیگر را نبینیم [ترجمه ترگمان] افسوس که ما باید از هم جدا شویم و دیگر همدیگر را نبینیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. alas for the precious life that has flown by . . .
افسوس بر آن عمر گرانمایه که بگذشت . . .
2. alas for this dear life that passed
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت
3. Credit, like a looking-glass, broken once, is gone, alas!
[ترجمه گوگل]اعتبار، مانند شیشهای که یک بار شکسته است، از بین رفته است، افسوس! [ترجمه ترگمان]افسوس، مثل یک گیلاس کوچک که یک بار شکسته باشد، از دست رفته، افسوس! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Such scandals have not, alas, been absent.
[ترجمه گلی افجه] افسوس که این شایعات بی اساس نبود
|
[ترجمه گوگل]افسوس که چنین رسوایی هایی وجود نداشته است [ترجمه ترگمان]متاسفانه این شایعات بی اساس نبوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Alas, they've all sold out, madam.
[ترجمه گوگل]افسوس، همه آنها فروخته شده اند، خانم [ترجمه ترگمان]متاسفانه همه شون فروخته شدن، خانم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I love football but, alas, I have no talent as a player.
[ترجمه گوگل]من فوتبال را دوست دارم اما افسوس که استعدادی به عنوان بازیکن ندارم [ترجمه ترگمان]من عاشق فوتبال ام ولی متاسفانه استعداد ندارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Alas, my love, I must leave now.
[ترجمه گوگل]افسوس، عشق من، الان باید بروم [ترجمه ترگمان]افسوس، عشق من، باید از اینجا بروم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This, alas, was unconnected with Carib thinking.
[ترجمه گوگل]افسوس که با تفکر کارائیب ارتباطی نداشت [ترجمه ترگمان]متاسفانه، متاسفانه این هم ارتباطی با تفکر و تفکر نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Alas, since such passwords are also difficult to remember, they tend to be written down near the computer.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، از آنجایی که به خاطر سپردن چنین رمزهای عبور نیز دشوار است، معمولاً در نزدیکی رایانه نوشته می شوند [ترجمه ترگمان]متاسفانه، از آنجا که به یاد آوردن این کلمه عبور مشکل است، آن ها معمولا نزدیک کامپیوتر نوشته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Alas, poor Albion. i have deliberately overstated the case.
[ترجمه گوگل]افسوس آلبیون بیچاره من عمداً قضیه را اغراق کرده ام [ترجمه ترگمان]Alas، Albion بیچاره من عمدا این پرونده رو کم کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A dead good singer, but, alas, no different from the way he was before.
[ترجمه گوگل]یک خواننده خوب مرده، اما، افسوس، هیچ تفاوتی با روش قبلی خود ندارد [ترجمه ترگمان]یک خواننده خوب مرده بود، اما افسوس که از آن چیزی که قبلا بود فرق نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Alas, the supes apparently failed to see that editorial, and voted to approve the changes.
[ترجمه گوگل]افسوس که ظاهراً مسئولین آن سرمقاله را نبینند و به تأیید تغییرات رأی دادند [ترجمه ترگمان]افسوس که supes ظاهرا نتوانست این سرمقاله را ببیند و به تصویب این تغییرات رای داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Alas, Thompson and her chosen theatre were star-crossed and she now has a production but nowhere to stage it.
[ترجمه گوگل]افسوس که تامپسون و تئاتر منتخبش مورد تلاقی قرار گرفتند و او اکنون تولیدی دارد اما جایی برای اجرای آن ندارد [ترجمه ترگمان]اما افسوس، تامپسون و تئاتر منتخب او رد شدند و او اکنون تولید خود را دارد، اما در هیچ کجا این کار را انجام نمی دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Alas, the turbot was less well regarded.
[ترجمه گوگل]افسوس که این تربت کمتر مورد توجه قرار گرفت [ترجمه ترگمان]افسوس که سپر ماهی کم تر از آن به آن نگاه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Alas, the station master at Ripon spoiled the plan.
[ترجمه گوگل]افسوس، استاد ایستگاه در Ripon نقشه را خراب کرد [ترجمه ترگمان]متاسفانه رئیس ایستگاه راه آهن نقشه را خراب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[زمین شناسی] گودال گرما کارستی یک فروافتادگی کارست حرارتی، با جناح های پرشیب و زمین پوشیده از علف مسطح ( صفحه 237 و1973 washburn ). وجه تسمیه: شهری در روسیه یاکوتسک، انگلیسی شده. جمع: alases؛ همچنین بصورت alass هم نوشته می شود .
انگلیسی به انگلیسی
• exclamation expressing sorrow or concern you use alas to say that you think that the facts you are talking about are sad, unfortunate, or regrettable; a formal word. state in the united states that is located in northwestern north america
پیشنهاد کاربران
Alas بیشتر یک کلمه کتابی به حساب میاد و توی گفتار استفاده نمیشود و شاید خیلی خیلی کم استفاده بشه
Oh dear افسوس
فغان فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را. حافظ.