alarmist

/əˈlɑːrməst//əˈlɑːmˌɪst/

معنی: ترساننده، ادمی که ایجاد وحشت بیمورد کند
معانی دیگر: (کسی که خطر را از آنچه هست بزرگتر جلوه می دهد) جنجالی، جنجال برانگیز، اهل غصه خوری و دلواپسی، آشوب طلب، هراس آفرین، هوچی، شخصاشوب طلب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who tends to exaggerate dangers and raise undue alarms.
صفت ( adjective )
• : تعریف: characteristic of an alarmist.

جمله های نمونه

1. she is an alarmist about her baby's health
در مورد سلامتی بچه اش جنجال برمی انگیزد.

2. Contrary to the more alarmist reports, he is not going to die.
[ترجمه گوگل]برخلاف گزارش های هشداردهنده تر، او قرار نیست بمیرد
[ترجمه ترگمان]برخلاف گزارش های more، او نخواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company dismissed his arguments as alarmist.
[ترجمه گوگل]این شرکت استدلال های او را به عنوان هشدار دهنده رد کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت استدلالات خود را به عنوان \"alarmist\" رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The alarmist tone further illustrates that even in exile, Salinas remains a potent political force here.
[ترجمه گوگل]لحن هشدار دهنده بیشتر نشان می دهد که حتی در تبعید، سالیناس یک نیروی سیاسی قدرتمند در اینجا باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]لحن alarmist بیشتر نشان می دهد که حتی در تبعید سالیناس یک نیروی سیاسی قوی در اینجا باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I do not wish to be alarmist, but the situation in the region is worse than it has been in many months.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم نگران باشم، اما وضعیت منطقه بدتر از ماه‌های گذشته است
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم alarmist باشم، اما وضعیت در منطقه بدتر از آن چیزی است که در ماه های گذشته اتفاق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some say such fears are alarmist.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند چنین ترس هایی هشداردهنده است
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که این ترس ها alarmist هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nevertheless, he thought Theo unduly alarmist in warning him that women like her were out to fleece him.
[ترجمه گوگل]با این وجود، او فکر می کرد که تئو بی جهت هشدار می دهد که زنانی مانند او قصد دارند او را از پا درآورند
[ترجمه ترگمان]با این همه، او فکر می کرد که تئو بی جهت به او هشدار می دهد که زن ها او را بیرون می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has been neither an apologist nor an alarmist.
[ترجمه گوگل]او نه معذرت خواه بوده و نه هشدار دهنده
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There has been a lot of alarmist publicity about genetically modified foods.
[ترجمه گوگل]تبلیغات هشداردهنده زیادی در مورد غذاهای اصلاح شده ژنتیکی شده است
[ترجمه ترگمان]تبلیغات بسیار زیادی در مورد غذاهای اصلاح شده ژنتیکی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ambassador dismissed these views as excessively alarmist.
[ترجمه گوگل]سفیر این دیدگاه ها را به عنوان بیش از حد هشدار دهنده رد کرد
[ترجمه ترگمان]سفیر این نظریات را بیش از حد alarmist کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We mustn't be alarmist.
[ترجمه گوگل]ما نباید هشدار دهنده باشیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید او را از این کار ناراحت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is not just alarmist talk.
[ترجمه گوگل]این فقط یک صحبت هشداردهنده نیست
[ترجمه ترگمان]این فقط حرف زدن رو کم می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trouble with this alarmist view is that it's nothing new.
[ترجمه گوگل]مشکل این دیدگاه هشداردهنده این است که چیز جدیدی نیست
[ترجمه ترگمان]مشکل این مرد، این است که چیز جدیدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In places like Trinidad, that sounds a little alarmist.
[ترجمه گوگل]در مکان هایی مانند ترینیداد، این کمی هشدار دهنده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در مکان هایی مانند ترینیداد، این کمی alarmist به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساننده (اسم)
alarmist, scaremonger, terrorist

ادمی که ایجاد وحشت بی مورد کند (اسم)
alarmist, scaremonger

انگلیسی به انگلیسی

• one who tends to needlessly alarm others
alarmist means causing unnecessary alarm.

پیشنهاد کاربران

هُشداروَر
( Hoshdārvar )
هشداردهنده
کسی که حالش آشوب باشه - کسی که بیخودی شلوغش میکنه - کسی که نگرانی های بی مورد و نابجا و افراطی نسبت به یک سری از موضوعات داره
مثلا یه مادری که اجازه نمیده بچه اش از خونه خارج بشه فقط به خاطر آدم ربایی که چند روز پیش در همون شهر صورت گرفته. در واقع چیزی که همه جای دنیا اتفاق میفته و نشدنیه که بخاطر مشاهده چنین اتفاقاتی زندگی طبیعیمونو مختل کنیم اونم زمانی که یه آدم معمولی با شغل و جایگاه اجتماعی - سیاسی معمولی هستیم و موقعیت خیلی حساسی نداریم و سرمون تو کار خودمونه و تنمون برای دردسر نمیخاره. این مادر یک شخصیت آشوب طلب داره که با بزرگ کردن چیزای جزئی و بی ربط اجازه درست و منطقی فکر کردن رو به خودش نمیده. این فرد از داشتن alarmism ( آشوب طلبی ناخودآگانه ) رنج میبره و باعث ایجاد تنش در اطرافیان خودش میشه و اونارو توی تنگنا و وضعیتی قرار میده که نباید.
...
[مشاهده متن کامل]

a person who spreads unnecessary fear about something that is not truly dangerous

بپرس