alacrity

/əˈlækrəti//əˈlækrəti/

معنی: چابکی، نشاط
معانی دیگر: اشتیاق، انبساط خاطر، میل و رغبت، چالاکی، تندی، طرب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: willing promptness.
مترادف: celerity, dispatch, promptitude, promptness, readiness, willingness
متضاد: dilatoriness, procrastination
مشابه: expedition, swiftness

- He responded to her request for volunteers with alacrity.
[ترجمه گوگل] او به درخواست او برای داوطلبان با اشتیاق پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] او به درخواست خود برای داوطلبان با چابکی واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: speed or liveliness.
مترادف: briskness, liveliness, speed, sprightliness, vim, vivacity
متضاد: languor, sluggishness
مشابه: animation, celerity, vigor, vitality

- She performed her gymnastic routine with such alacrity that it seemed to end before it began.
[ترجمه گوگل] او روال ژیمناستیک خود را با چنان هشیاری انجام داد که به نظر می رسید قبل از شروع به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان] کار gymnastic را با چنان سرعتی انجام می داد که انگار قبل از شروع کار به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she opened the door with alacrity
با اشتیاق در را باز کرد.

2. They accepted the offer with alacrity.
[ترجمه گوگل]آنها این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They fell on the sandwiches with alacrity.
[ترجمه گوگل]با شوق روی ساندویچ ها افتادند
[ترجمه ترگمان]آن ها با چابکی و چابکی روی ساندویچ افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He accepted her offer with alacrity.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او را با اشتیاق پذیرفت
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او را با رغبت پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She accepted the money with alacrity.
[ترجمه گوگل]او با اشتیاق پول را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]پول را با رغبت پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With alacrity Surkov reminded us of their hope that we would host a conference in Great Britain.
[ترجمه گوگل]سورکوف با اشتیاق به ما یادآوری کرد که امیدوارند ما میزبان کنفرانسی در بریتانیای کبیر باشیم
[ترجمه ترگمان]با رغبت Surkov به ما یادآوری کرد که ما میزبان کنفرانسی در بریتانیای کبیر خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The offer was accepted with alacrity and Harry has been writing these little vignettes for the paper ever since.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد با اشتیاق پذیرفته شد و هری از آن زمان تا کنون این عکس های کوچک را برای روزنامه می نویسد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد پذیرفته شد و هری این کتاب ها را از آن زمان به بعد روی کاغذ نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The alacrity with which northerners enlisted for military service whenever warfare flared up on the Border speaks for itself.
[ترجمه گوگل]شهوتی که مردم شمالی با آن هر زمان که جنگ در مرز شعله ور می شد برای خدمت سربازی نام نویسی می کردند، خود گویای آن است
[ترجمه ترگمان]The که شمالی برای خدمت سربازی به خدمت گرفته بودند هر زمان که جنگ بر سر مرز شعله ور می شد برای خودش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She obeyed with alacrity.
[ترجمه گوگل]او با اشتیاق اطاعت کرد
[ترجمه ترگمان]او با چابکی اطاعت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She accepted with alacrity.
[ترجمه گوگل]او با اشتیاق پذیرفت
[ترجمه ترگمان]با کمال میل قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took with alacrity and never looked back.
[ترجمه گوگل]او با هشیاری گرفت و هرگز به عقب نگاه نکرد
[ترجمه ترگمان]او با چابکی حرکت می کرد و هیچ وقت به عقب نگاه نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Monsters resuscitate with the same alacrity as angels.
[ترجمه گوگل]هیولاها با همان شعور فرشته ها احیا می کنند
[ترجمه ترگمان]هیولاها با همان چابکی فرشتگان زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Packages are delivered with alacrity.
[ترجمه گوگل]بسته ها با دقت تحویل داده می شوند
[ترجمه ترگمان]بسته ها با اشتیاق تحویل داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Rushworth stepped forward with alacrity to tell him the agreeable news.
[ترجمه گوگل]آقای راشورث با اشتیاق جلو آمد تا خبر خوشایند را به او بگوید
[ترجمه ترگمان]آقای راشورث با چابکی جلو آمد تا خبره ای خوش را برایش تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چابکی (اسم)
celerity, activity, agility, dexterity, alacrity, legerity, adroitness

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

انگلیسی به انگلیسی

• eagerness; readiness
if you do something with alacrity, you do it quickly and eagerly; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کمال میل
اشتیاق کامل میل و رغبت مفرط، شور و اشتیاق تمام عیار
یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست
منبع:کتاب ۱۱۰۰واژه
🔴 Eagerness
Example: He accepted the invitation with alacrity
اشتیاق
ذوق
He accepted the money with alacrity
او با ذوق پول را دریافت کرد.
شور و اشتیاق
شتاب
Briskness
چابکی. نشاط
شور و نشاط/// چابکی

بپرس