اسم ( noun )
• (1) تعریف: willing promptness.
• مترادف: celerity, dispatch, promptitude, promptness, readiness, willingness
• متضاد: dilatoriness, procrastination
• مشابه: expedition, swiftness
• مترادف: celerity, dispatch, promptitude, promptness, readiness, willingness
• متضاد: dilatoriness, procrastination
• مشابه: expedition, swiftness
- He responded to her request for volunteers with alacrity.
[ترجمه گوگل] او به درخواست او برای داوطلبان با اشتیاق پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] او به درخواست خود برای داوطلبان با چابکی واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به درخواست خود برای داوطلبان با چابکی واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: speed or liveliness.
• مترادف: briskness, liveliness, speed, sprightliness, vim, vivacity
• متضاد: languor, sluggishness
• مشابه: animation, celerity, vigor, vitality
• مترادف: briskness, liveliness, speed, sprightliness, vim, vivacity
• متضاد: languor, sluggishness
• مشابه: animation, celerity, vigor, vitality
- She performed her gymnastic routine with such alacrity that it seemed to end before it began.
[ترجمه گوگل] او روال ژیمناستیک خود را با چنان هشیاری انجام داد که به نظر می رسید قبل از شروع به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان] کار gymnastic را با چنان سرعتی انجام می داد که انگار قبل از شروع کار به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کار gymnastic را با چنان سرعتی انجام می داد که انگار قبل از شروع کار به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید