akbar


اکبر شاه (سلطان هندوستان)

جمله های نمونه

1. akbar abided by his promise
اکبر به قول خود وفا کرد.

2. akbar agha had married beneath him, some thought
برخی فکر می کردند که اکبر آقا با از خودش پایین تر وصلت کرده است.

3. akbar agha has dandruff
سر اکبر آقا شوره دارد.

4. akbar always wants to spy into other people's private affairs
اکبر همیشه می خواهد از کارهای خصوصی دیگران سر در بیاورد.

5. akbar and his antiseptic ideas
اکبر و اندیشه های بی بو و خاصیت او

6. akbar bristled, saying . . .
اکبر به خشم آمد و گفت . . .

7. akbar bullied smaller students
اکبر نسبت به دانش آموزان کوچکتر با قلدری رفتار می کرد.

8. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.

9. akbar could not explain his attraction for zary
اکبر نمی توانست شیفتگی خود را نسبت به زری توصیف کند.

10. akbar did not approve of his daughter's marriage
اکبر با ازدواج دخترش موافق نبود.

11. akbar did not spare me blushes and zestfully described my being beaten
اکبر از خیط کردن من فروگذار نکرد و کتک خوردنم را با آب و تاب شرح داد.

12. akbar dresses carelessly
اکبر با شلختگی لباس می پوشد.

13. akbar has been brewing nothing but mischief
اکبر نقشه ای جز شیطنت در سر نداشته است.

14. akbar held the rudder while the other five rowed rapidly
اکبر سکان را در دست گرفت در حالیکه آن پنج نفر دیگر به سرعت پارو می زدند.

15. akbar is a suspect though he has not been accused formally yet
اکبر مورد سوظن است گواینکه هنوز رسما متهم نشده.

16. akbar kept his balance on the tightrope
اکبر تعادل خود را بر روی طناب کشیده حفظ کرد.

17. akbar likes to wear strange clothes
اکبر دوست دارد لباس های عجیب و غریب بپوشد.

18. akbar married above his station
اکبر با از خودش بالاتر ازدواج کرد.

19. akbar quaffed the (contents of the) glass and started laughing
اکبر لیوان را سر کشید و شروع کرد به خندیدن.

20. akbar said (that) he has bought this place
اکبر گفت که اینجا را خریده است.

21. akbar sent in his resignation
اکبر استعفای خود را فرستاد.

22. akbar shook my hand cordially
اکبر صمیمانه دست مرا فشرد.

23. akbar tried to banish that thought
اکبر کوشید آن فکر و خیال را از خود دور کند.

24. akbar wanted to get rid of the uninvited guests and be alone with his friend
اکبر می خواست مهمانان ناخوانده را از سرباز کند و با دوستش تنها بشود.

25. ali akbar first eviscerated the deer and then skinned it
علی اکبر اول دل و روده ی آهو را درآورد و سپس پوست آن را کند.

26. ali akbar skinned the deer
علی اکبر پوست آهو را کند.

27. every friday, akbar and his brood came to our garden
هر جمعه اکبر و زاد و رودش به باغ ما می آمدند.

28. scenery by: akbar rohani
صحنه پردازی از: اکبر روحانی

29. she dogged akbar agha until he gave in and married her
آن قدر دنبال اکبر آقا را گرفت تا بالاخره اکبرآقا تسلیم شد و با او ازدواج کرد.

30. in this play, akbar plays the role of a beggar
اکبر در این نمایش نقش یک گدا را بازی می کند.

31. disguised as a woman, akbar slipped through the border
اکبر در حالی که خود را به شکل زن درآورده بود از مرز فرار کرد.

32. "quiet!" the teacher barked at akbar
معلم برسر اکبر داد زد ((ساکت !))

33. he knew that between hassan and akbar there would never be peace
او می دانست که میان حسن و اکبر دیگر هرگز آشتی وجود نخواهد داشت.

پیشنهاد کاربران

بپرس