سوم شخص مفرد فعل air
معانی air ( به ترتیب از رسمی تا عامیانه )
پخش رسانه ای ( رادیو/تلویزیون/پلتفرم )
اعلام کردن
انتشار ( محتو )
تهویه هوا
در معرض دید قرار دادن
گفتگوی ازاد
پیام رساندن
ترک کردن
airs در معرض هوا قرار دادن
My mother always airs the sheets before she makes the beds
مادر من قبل مرتب کردن تخت ملاحفه ها را در معرض هوا قرار می دهد.
( مثلا ملافه و روبالشتی ها را روی طناب یا بالکن در معرض هوا قرار می دهند تا هوا و آفتابی بخورند )
شروع شدن، اکران شدن، برای مثال:
The movie "airs" Sunday at 9 p. m. on NBC
قیافه گرفتن، خودبرتر بینی، ناز و ادا و عشوه آمدن