airliner

/ˈerˌlaɪnər//ˈeəˌlaɪnə/

معنی: هواپیمای مسافربری
معانی دیگر: هواپیمای مسافربری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a commercial passenger airplane.
مشابه: ship

جمله های نمونه

1. a civil airliner
هواپیمای کشوری

2. the mastermind of the world's first commercial jet airliner
پیشگام اولین سرویس بازرگانی هواپیماهای جت در جهان

3. The airliner was hijacked by a group of terrorists.
[ترجمه گوگل]این هواپیما توسط گروهی از تروریست ها ربوده شد
[ترجمه ترگمان]این هواپیمای مسافربری توسط گروهی از تروریست ها ربوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pilot landed the airliner safely.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما را به سلامت فرود آورد
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما را سالم فرود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In 196 the first supersonic airliner took flight .
[ترجمه گوگل]در سال 196 اولین هواپیمای مافوق صوت پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶، اولین هواپیمای مافوق صوت پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An airliner came close to disaster while approaching Heathrow Airport.
[ترجمه گوگل]یک هواپیمای مسافربری هنگام نزدیک شدن به فرودگاه هیترو به فاجعه نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]یک هواپیمای مسافربری در هنگام نزدیک شدن به فرودگاه Heathrow به فاجعه نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Launching a new airliner is a complicated business.
[ترجمه گوگل]راه اندازی یک هواپیمای جدید یک تجارت پیچیده است
[ترجمه ترگمان]راه اندازی یک هواپیمای جدید یک کسب وکار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He knew the airliner would be turning right at the end of the runway and that he would be turning left.
[ترجمه گوگل]او می دانست که هواپیمای مسافربری در انتهای باند به راست خواهد پیچید و او به چپ خواهد پیچید
[ترجمه ترگمان]او می دانست که هواپیما در انتهای باند فرود خواهد آمد و او به سمت چپ خواهد چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But however incompletely we understand how an airliner works, we all understand by what general process it came into existence.
[ترجمه گوگل]اما هر چقدر هم که به طور ناقص بفهمیم که یک هواپیمای مسافربری چگونه کار می کند، همه ما می دانیم که این هواپیما با چه فرآیند کلی به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، به طور ناقص درک می کنیم که یک هواپیمای مسافربری چگونه کار می کند، همه ما درک می کنیم که آن چه فرآیند عمومی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two hijackers used fake explosives to commandeer the airliner.
[ترجمه گوگل]دو هواپیماربای از مواد منفجره تقلبی برای فرماندهی هواپیما استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]دو رباینده از مواد منفجره جعلی برای تعمیر هواپیما استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Effectively, there are three large airliner firms left in the world market.
[ترجمه گوگل]در واقع، سه شرکت بزرگ هواپیمایی در بازار جهانی باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]به طور موثر سه شرکت مسافربری بزرگی در بازار جهانی باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For a concrete example, consider again the commercial airliner industry.
[ترجمه گوگل]برای مثال عینی، دوباره صنعت هواپیماهای مسافربری تجاری را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای مثال بتونی، دوباره صنعت هواپیمای تجاری را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The airliner struck the ground some 50 metres short of the runway, turned over and burst into flames.
[ترجمه گوگل]هواپیمای مسافربری در فاصله 50 متری باند با زمین برخورد کرد، واژگون شد و آتش گرفت
[ترجمه ترگمان]هواپیمای مسافربری در فاصله ۵۰ متری باند فرود آمد و به آتش رفت و آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manufacturers of the world's quietest jet airliner the BAe 14
[ترجمه گوگل]سازندگان بی صداترین هواپیمای جت جهان BAe 14
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان of هواپیمای جهان هواپیمای BAe ۱۴
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هواپیمای مسافربری (اسم)
airliner

انگلیسی به انگلیسی

• passenger airplane
an airliner is a large aeroplane used for carrying passengers.
large passenger aircraft operated by an airline, passenger plane

پیشنهاد کاربران

بپرس