airily

/ˈeərəli//ˈeərəli/

معنی: ظریفانه، شبیه هوا
معانی دیگر: با نشاط، با حالتی خوش، سبکبال

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a lighthearted manner; breezily.
متضاد: seriously

(2) تعریف: delicately.

جمله های نمونه

1. " I don't care, " he said airily.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط گفت: "برام مهم نیست "
[ترجمه ترگمان]او با شادی گفت: \" من اهمیتی نمی دهم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He answered the reporters'questions flippantly; this cannot be airily explained to your children.
[ترجمه گوگل]وی به سؤالات خبرنگاران پاسخ تند و تیز داشت این را نمی توان به راحتی برای فرزندان خود توضیح داد
[ترجمه ترگمان]وی به سوالات خبرنگاران پاسخ داد؛ این مساله را نمی توان برای کودکان توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'I don't really care,' he replied airily.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی پاسخ داد: "من واقعاً اهمیتی نمی دهم "
[ترجمه ترگمان]با بی خیالی جواب داد: واقعا برایم مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'There's nothing wrong with him,' she said airily.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط گفت: "عیبی برای او وجود ندارد "
[ترجمه ترگمان]با بی خیالی گفت: با اون هیچ مشکلی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But now his throne had been airily usurped by the taxman.
[ترجمه گوگل]اما اکنون تاج و تخت او توسط مأمور مالیات غصب شده بود
[ترجمه ترگمان]اما اکنون تاج و تخت او توسط مامور مالیات از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I wave airily and the face moves away.
[ترجمه گوگل]با هوای دست تکان می دهم و صورت دور می شود
[ترجمه ترگمان]دست تکان می دهم و صورتم را می بینم که دور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Certainly, he seem airily exotic with his cropped hair and face like an oriental cherub.
[ترجمه گوگل]مطمئناً او با موهای کوتاه و صورتش مانند یک کروبی شرقی بسیار عجیب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او با موهای کوتاه و صورتش مثل یک فرشته غربی، از نظر عجیب و غریب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "I don't really care," he said airily.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط گفت: "من واقعاً اهمیتی نمی دهم "
[ترجمه ترگمان]او با شادی گفت: \" واقعا برایم مهم نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This can not be airily explained to your children.
[ترجمه گوگل]این را نمی توان به راحتی برای فرزندان خود توضیح داد
[ترجمه ترگمان]این کار را نمی توان برای بچه های تو توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. " Oh, I managed, " he said, airily.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط گفت: "اوه، من موفق شدم "
[ترجمه ترگمان]با بی خیالی گفت: اوه، موفق شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mrs. Kent: Ok, ( airily ) Go along to the dance then, but see you behave yourself properly!
[ترجمه گوگل]خانم کنت: باشه، (باحال) برو رقص، اما ببین رفتارت درسته!
[ترجمه ترگمان]خانم کنت گفت: خوب، خوب، خوب، بروید به مجلس رقص، اما ببینید که شما درست رفتار کرده اید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reggie said airily, " Jamet's expecting me. We have an appointment. "
[ترجمه گوگل]رجی با خونسردی گفت: "جمت منتظر من است ما یک قرار داریم "
[ترجمه ترگمان]Reggie با نشاط گفت: \" Jamet منتظر من است ما یک قرار ملاقات داریم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now appeared Joe Harper, as airily clad and elaborately armed as Tom.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر جو هارپر ظاهر شد، به مانند تام لباس پوشیده و مسلح بود
[ترجمه ترگمان]در این موقع جو هار پر همان طور که با لباس رسمی و شیک پوشی به تن داشت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "I'll be all right," he said airily. "It was only a thought. "
[ترجمه گوگل]او با احتیاط گفت: "حالم خوب می شود " "این فقط یک فکر بود "
[ترجمه ترگمان]او با نشاط گفت: \" من حالم خوب است، فقط یک فکر بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "He can do what he likes - it doesn't bother me, " she said airily.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی گفت: "او می تواند کاری را که دوست دارد انجام دهد - این برای من ناراحت کننده نیست "
[ترجمه ترگمان]او با شادی گفت: \" او می تواند هر کاری که دوست دارد را انجام دهد - مرا اذیت نمی کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظریفانه (قید)
airily, elegantly, nicely, daintily

شبیه هوا (قید)
airily

انگلیسی به انگلیسی

• lightly, easily

پیشنهاد کاربران

سبک بالانه
به نقل از هزار:
قید
با بی خیالی
با بی قیدی
سر به هوا
با بی غمی
بیخیالی

بپرس