air bladder

/ˈerˈblædər//eəˈblædə/

معنی: بادکنک، مثانهء هوا
معانی دیگر: (گیاه شناسی - جانورشناسی) کیسه ی باد، حباب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an air-filled sac in various animals and plants, esp. such a structure located near the spine of certain fish that functions to maintain buoyancy by regulating hydrostatic pressure. (See swim bladder.)

جمله های نمونه

1. As well as gills, Bichirs have paired air bladders, which allow them to breathe air from the surface of the water.
[ترجمه گوگل]علاوه بر آبشش‌ها، Bichirs دارای مثانه‌های هوای جفتی است که به آنها اجازه می‌دهد هوا را از سطح آب تنفس کنند
[ترجمه ترگمان]همچنین as، کیسه های هوایی را جفت کرده اند که به آن ها اجازه تنفس هوایی از سطح آب را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The application of domestic IIR1751 in air bladder, diaphragm and inner tube of bicycle tire was investigated by using imported product IIR268 as reference.
[ترجمه گوگل]کاربرد IIR1751 داخلی در مثانه هوا، دیافراگم و لوله داخلی تایر دوچرخه با استفاده از محصول وارداتی IIR268 به عنوان مرجع بررسی شد
[ترجمه ترگمان]کاربرد of داخلی در مثانه، دیافراگم و لوله داخلی لاستیک خودرو با استفاده از IIR۲۶۸ محصول وارد شده به عنوان مرجع مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Further, the lobe may be a fluid-filled air bladder.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، لوب ممکن است یک مثانه هوا پر از مایع باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، لوب ممکن است مثانه را پر کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A transparent, almost pure gelatin prepared from the air bladder of the sturgeon and certain other fishes and used as an adhesive and a clarifying agent.
[ترجمه گوگل]ژلاتینی شفاف و تقریبا خالص که از مثانه هوای ماهیان خاویاری و برخی ماهیان دیگر تهیه می شود و به عنوان چسب و شفاف کننده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ژلاتین شفاف و تقریبا خالص که از مثانه ماهی خاویار و ماهی های دیگر درست شده و به عنوان چسب و یک عامل روشن به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Reebok “pump” was an athletic-shoe air bladder borrowed from intravenous bag technology.
[ترجمه گوگل]Reebok "pump" یک مثانه هوای کفش ورزشی بود که از فناوری کیسه های داخل وریدی قرض گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]پمپ \"پمپ\"، مثانه یک کفش ورزشی بود که از تکنولوژی کیسه وریدی قرض گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. High oxygen levels are not important, for the fish has an air bladder with which it can breathe air.
[ترجمه گوگل]سطح بالای اکسیژن مهم نیست، زیرا ماهی یک مثانه هوا دارد که با آن می تواند هوا را تنفس کند
[ترجمه ترگمان]سطح اکسیژن زیاد مهم نیست چون ماهی دارای مثانه هوایی است که می تواند هوای تنفس را تنفس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fill it bed to bed with bit, in order to Prevent air bladder appear.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از ظاهر شدن مثانه هوا، آن را از تخت به تخت پر کنید
[ترجمه ترگمان]آن را با گاز پر کنید تا از مثانه تان جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the course of transmission, mud pulse signal mainly disturbed by drilling pump, engine in the bottom hole, air bladder contained in mud and movement of drilling equipment.
[ترجمه گوگل]در جریان انتقال، سیگنال پالس گل عمدتاً توسط پمپ حفاری، موتور در سوراخ پایین، مثانه هوا موجود در گل و حرکت تجهیزات حفاری مختل می شود
[ترجمه ترگمان]در مسیر انتقال، سیگنال پالس گل عمدتا با پمپ حفاری، موتور در حفره پایین، مثانه هوایی که در گل و حرکت تجهیزات حفاری قرار دارد، مختل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have recommended using enzyme technology to produce the production technology of the air bladder glue and air bladder peptide in the development value of the health products trade.
[ترجمه گوگل]استفاده از فناوری آنزیم را برای تولید فناوری تولید چسب مثانه هوا و پپتید مثانه هوا در ارزش توسعه تجارت محصولات بهداشتی توصیه کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]از تکنولوژی آنزیم برای تولید تکنولوژی تولید مثل چسب کیسه هوا و مثانه و در ارزش توسعه تجارت محصولات بهداشتی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بادکنک (اسم)
air bladder, balloon, bladder

مثانهء هوا (اسم)
air bladder

انگلیسی به انگلیسی

• internal sac filled with air present in fish and serves as an accessory respiratory organ to control buoyancy (to stay at the current water depth and go up or down) without having to waste energy in swimming

پیشنهاد کاربران

( بیشتر ماهیان ) کیسه ی شنا، کیسه هوای ماهی مثانه هوایی

بپرس