ail

/ˈeɪl//eɪl/

معنی: ازردن، پریشان کردن، درد یا کسالتی داشتن
معانی دیگر: کسالت داشتن، ناخوش بودن (به ویژه دراز مدت)، رنجور کردن یا بودن، سبب درد و رنجوری بودن، در مخمصه افکندن، اشکال ایجاد کردن، به درد آوردن، مانع شدن، عقب انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ails, ailing, ailed
• : تعریف: to distress or cause illness or discomfort to.
مترادف: afflict, discomfort, distress, pain, trouble
مشابه: annoy, bother, hurt, indispose, irritate, perturb, upset, worry, wound

- His rheumatism is ailing him.
[ترجمه گوگل] رماتیسم او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] روماتیسم او را رنجور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be ill or sickly.
مترادف: sicken
مشابه: agonize, decline, fail, languish, pine, weaken

- She has been ailing ever since the accident.
[ترجمه گوگل] او از زمان تصادف تا کنون بیمار بوده است
[ترجمه ترگمان] از زمان تصادف بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I wandered ail over the city, getting lost then finding myself again where I had started.
[ترجمه گوگل]در شهر پرسه زدم، گم شدم و دوباره جایی را که شروع کرده بودم پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]ail بر فراز شهر تلوتلو خوردم و دوباره خودم را در جایی که شروع کرده بودم یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Furthermore, the public is told that ail similarities to dolphins are purely coincidental.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به مردم گفته می شود که شباهت های بیماری به دلفین ها کاملاً تصادفی است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، به مردم گفته می شود که ail شبیه به دلفین ها، کاملا تصادفی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ail that is needed is to throw an oncoming punch off course.
[ترجمه گوگل]چیزی که لازم است پرتاب یک مشت از مسیر است
[ترجمه ترگمان]درود بر آنچه لازم است این است که یک مشت oncoming را پرتاب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Assuming that eventually ail data users handling personal data on computers are registered, what has been achieved?
[ترجمه گوگل]با فرض اینکه در نهایت کاربران داده‌های شخصی که داده‌های شخصی را روی رایانه‌ها مدیریت می‌کنند، ثبت شوند، چه چیزی به دست آمده است؟
[ترجمه ترگمان]با این فرض که در نهایت، کاربرانی که داده های شخصی روی کامپیوتر کار می کنند ثبت شده اند، چه چیزی به دست آمده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ail: Don't tell my father I was with you, ice cream man.
[ترجمه گوگل]ائل: به بابام نگو که من با تو بودم، مرد بستنی
[ترجمه ترگمان]درود بر من به پدرم نگو که من با تو بودم بستنی فروش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Iran's national security chief, Ail Larijani, said Monday he believed diplomacy could quickly resolve the issue.
[ترجمه گوگل]ائل لاریجانی، رئیس امنیت ملی ایران روز دوشنبه گفت که معتقد است دیپلماسی می تواند به سرعت این موضوع را حل کند
[ترجمه ترگمان]رئیس امنیت ملی ایران، علی لاریجانی، روز دوشنبه گفت که معتقد است دیپلماسی می تواند به سرعت این مساله را حل و فصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. According to the Creating Hope Web site, AIL has seen trainees transfer skills learned in the workshops to positions as representatives in a loya jirga, an Afghan grand assembly.
[ترجمه گوگل]به گزارش وب سایت Creating Hope، AIL دیده است که کارآموزان مهارت های آموخته شده در این کارگاه ها را به موقعیت هایی به عنوان نمایندگان یک لویه جرگه، یک مجلس بزرگ افغانستان، منتقل می کنند
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش وب سایت ایجاد امید، AIL شاهد مهارت های انتقال کارآموزان در کارگاه ها به عنوان نماینده در لوئی جرگه، یک مجلس بزرگ افغانستان، بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's fun to get e - ail from china!
[ترجمه گوگل]گرفتن e - ail از چین سرگرم کننده است!
[ترجمه ترگمان]جالبه که e های چینی رو از دست بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First of ail, summarizing the mediation system of court in China and its origin.
[ترجمه گوگل]اول از همه، خلاصه کردن سیستم میانجیگری دادگاه در چین و منشاء آن
[ترجمه ترگمان]اول از اینکه، سیستم میانجی گری دادگاهی در چین و منشا آن را خلاصه سازی کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh, what could ail thee, knight at arms, alone and palely loitering?
[ترجمه گوگل]آه، چه چیزی می تواند تو را آزار دهد، شوالیه اسلحه، تنها و کم رنگ پرسه زدن؟
[ترجمه ترگمان]آه، چه کاری بر سر تو، پهلوان در آغوش، تک و تنها در پرسه زدن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Atmospheric pressure is the weight of ail the air against the surface of the earth.
[ترجمه گوگل]فشار اتمسفر وزن هوا در برابر سطح زمین است
[ترجمه ترگمان]فشار هوا، وزن بالای سطح زمین در برابر سطح زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What should ail me to harm this and miserable babe?
[ترجمه گوگل]چه بلایی سرم بیاورد که به این عزیز و بدبخت آسیب برسانم؟
[ترجمه ترگمان]چه مانعی دارد که من به این کودک بدبخت صدمه بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let me help you get ail spruced up for the party.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید به شما کمک کنم تا برای مهمانی آماده شوید
[ترجمه ترگمان]بذار کمکت کنم که ail رو برای مهمونی آماده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ail cats are grey the dark.
[ترجمه گوگل]گربه‌های آیل تاریک خاکستری هستند
[ترجمه ترگمان]درود بر گربه ها، در تاریکی خاکستری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My boss has been aIl Smiles lately but I keep wondering why!
[ترجمه گوگل]رئیس من اخیراً لبخند می زند، اما من مدام فکر می کنم که چرا!
[ترجمه ترگمان]رئیسم این اواخر همیشه لبخند می زد ولی من تعجب می کنم که چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

پریشان کردن (فعل)
agitate, stress, confound, distract, afflict, ail, discompose, dishevel, disturb, faze, nonplus, tousle, oppress, disperse

درد یا کسالتی داشتن (فعل)
ail

انگلیسی به انگلیسی

• pain; distress, trouble; afflict
if someone ails, or if something ails them, they are ill; an old-fashioned use.
if something ails a group or area of activity, it is a problem or source of trouble for that group or activity.

پیشنهاد کاربران

the word "ail" can be used as a verb meaning to trouble or afflict with physical or mental suffering
به دردسر انداختن یا دچار رنج جسمی یا روحی کردن
Sarah's constant headaches ail her and make it difficult for her to concentrate at work.
...
[مشاهده متن کامل]

The old car was ailing, with various mechanical issues affecting its performance.
Despite his physical ailments, John remained optimistic and focused on his recovery.
The lack of rain was beginning to ail the crops, causing concern among the farmers.
She visited the doctor to find out what was ailing her persistent cough.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ailed
ازردن یا مانع شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ail
✅️ اسم ( noun ) : ailment
✅️ صفت ( adjective ) : ailing
✅️ قید ( adverb ) : _
بیماری
دچار اختلال کردن، مختل کردن
?What was ailing him
چه چیزی او را آزار می داد؟

بپرس