aiding


معنی: معین

جمله های نمونه

1. aiding and abetting the enemy
کمک و همدستی با دشمن

2. he is aiding today those who may knife him tomorrow
او امروز به کسانی کمک می کند که ممکن است فردا از پشت به او خنجر بزنند.

مترادف ها

معین (صفت)
certain, helping, given, aiding, specified, determined, defined, auxiliary, appointed, fixed, assigned, regular, supporting, thetic, thetical

پیشنهاد کاربران

همدست ، مباشر
همدست ، یاری رسان
کمک کننده/مفید

بپرس