اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of reaching, or the state of having reached, a common understanding or harmony of opinion.
• مترادف: accord, concurrence, negotiation, settlement
• متضاد: conflict, dispute
• مشابه: accession, accommodation, assent, bargaining, consent, deal, sympathy
• مترادف: accord, concurrence, negotiation, settlement
• متضاد: conflict, dispute
• مشابه: accession, accommodation, assent, bargaining, consent, deal, sympathy
- With the agreement on the terms of surrender, the war finally came to an end.
[ترجمه گوگل] با توافق بر سر شرایط تسلیم، سرانجام جنگ به پایان رسید
[ترجمه ترگمان] با توافق بر سر تسلیم شدن، سرانجام جنگ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با توافق بر سر تسلیم شدن، سرانجام جنگ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They argued a long time but eventually they reached agreement on the matter.
[ترجمه گوگل] آنها مدت زیادی با هم بحث کردند اما در نهایت در این مورد به توافق رسیدند
[ترجمه ترگمان] آن ها مدتی طولانی بحث کردند، اما سرانجام به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها مدتی طولانی بحث کردند، اما سرانجام به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an arrangement that determines a course of action to be followed by all parties to a transaction, or a document that describes this arrangement.
• مترادف: accord, arrangement, bargain, compact, contract, deal, understanding
• مشابه: alliance, concord, convention, cooperation, covenant, pact, treaty
• مترادف: accord, arrangement, bargain, compact, contract, deal, understanding
• مشابه: alliance, concord, convention, cooperation, covenant, pact, treaty
- According to our agreement, I do the grocery shopping and he does the cooking.
[ترجمه گوگل] طبق توافق ما خرید مواد غذایی را من انجام می دهم و او آشپزی را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] براساس توافق ما، من خرید خواربار را انجام می دهم و او آشپزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] براساس توافق ما، من خرید خواربار را انجام می دهم و او آشپزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: harmony; accord.
• مترادف: accord, concord, concordance, concurrence, congruence, harmony
• متضاد: altercation, conflict, contention, contradiction, dispute, dissent, variance
• مشابه: amity, concert, sympathy, tune, unison, unity
• مترادف: accord, concord, concordance, concurrence, congruence, harmony
• متضاد: altercation, conflict, contention, contradiction, dispute, dissent, variance
• مشابه: amity, concert, sympathy, tune, unison, unity
- We are all in agreement about what we should do next.
[ترجمه گوگل] همه ما در مورد کارهای بعدی که باید انجام دهیم توافق داریم
[ترجمه ترگمان] ما همگی در مورد کاری که باید انجام دهیم توافق داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما همگی در مورد کاری که باید انجام دهیم توافق داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your opinion is in certainly agreement with ours.
[ترجمه eney] نظر شما مورد توافق ما هم هست|
[ترجمه گوگل] نظر شما قطعا با نظر ما همخوانی دارد[ترجمه ترگمان] نظر شما در واقع توافق با ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is very little agreement between the employees and the management concerning this matter.
[ترجمه گوگل] توافق بسیار کمی بین کارکنان و مدیریت در این مورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان] بین کارکنان و مدیریت مربوط به این موضوع یک توافق بسیار کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بین کارکنان و مدیریت مربوط به این موضوع یک توافق بسیار کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a legally binding contract, compact, or covenant, or the document that represents it.
• مترادف: compact, contract, covenant
• مشابه: accord, alliance, concord, obligation, pact, settlement, treaty
• مترادف: compact, contract, covenant
• مشابه: accord, alliance, concord, obligation, pact, settlement, treaty
- Don't sign the agreement until you've read it thoroughly.
[ترجمه گوگل] تا زمانی که آن را به طور کامل نخوانده اید، قرارداد را امضا نکنید
[ترجمه ترگمان] قرارداد را امضا نکن تا آن را کامل بخوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرارداد را امضا نکن تا آن را کامل بخوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rental agreement states that the car must be returned by five p.m.
[ترجمه گوگل] در قرارداد اجاره آمده است که ماشین باید تا ساعت پنج بعد از ظهر بازگردانده شود
[ترجمه ترگمان] قرارداد اجاره بیان می کند که این خودرو باید تا ساعت پنج بعد از ظهر مجددا برگردانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرارداد اجاره بیان می کند که این خودرو باید تا ساعت پنج بعد از ظهر مجددا برگردانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in grammar, correspondence between the number, person, or grammatical gender of two syntactically connected words, esp.that of subject and verb or adjective and noun.
• مشابه: correspondence
• مشابه: correspondence
- In Spanish, there is agreement between nouns and adjectives with respect to gender and number.
[ترجمه گوگل] در زبان اسپانیایی، بین اسم ها و صفت ها از نظر جنسیت و تعداد توافق وجود دارد
[ترجمه ترگمان] در زبان اسپانیایی، توافق بین اسم ها و صفات در رابطه با جنسیت و اعداد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در زبان اسپانیایی، توافق بین اسم ها و صفات در رابطه با جنسیت و اعداد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید