agree up to a point

پیشنهاد کاربران

agree up to a point
تا حدی موافق بودن
Example:
1 ) I agree with you up to a point. Children should have a say in decisions that affect their health, but it's not straightforward.
تا حدی با شما موافقم. کودکان باید در تصمیماتی که بر سلامت شان تأثیر می گذارد، نظر بدهند، اما آنقدر هم ساده نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) I agree with you to a point but I guess selling cigars to underage can cause addiction.
من تا حدودی با شما موافقم ولی فکر کنم سیگار فروختن به افرادی که زیر سن قانونی هستند می تواند اعتیادآور باشد.
★★★
ترادف معنایی:
Technically, you're not wrong.
=
I agree with you up to a point.

agree partly
if you agree with part of the person’s opinion
موافقت با بخش هایی از صحبت ها یا ایده های دیگران ( تا حدودی موافق بودن )
تا حدی موافق بودن، تا حدودی موافق بودن ( به معنای موافقت کامل و تمام نیست )